خرخونی

یادم نیست که اولین باری که این کلمه «خرخون» را شنیدم کی بود. اما می دانم که خیلی ها مرا به این لقب مفتخر کرده اند. خب من هم مثل هر کس دیگر از این لقب خوش ام نمی آمد و یادم می آید وقتی این کلمه را هم کلاسی هایم در مورد من بکار می بردند، برای این که به آنها نشان دهم که «خرخون» نیستم سعی می کردم دیگر پیش آنها درسهایم را دوره نکنم و اصلا روی کتاب و دفترم نگاه نکنم. البته گاهی هم «ننه من غریبا» در می آوردم و می گفتم که تمام دیشب سردرد گرفته بودم، یا مهمان آمده بود خونه امان، یا بابام برای یک کاری فرستاده بودم، و از این دست حرفها … که نتیجه بگیرم که نشد که درس بخوانم بلکه دست از سر ما بردارند. البته بچه ها هم این حرفهای من را خیلی جدی نمی گرفتند ولی به هر حال این هم یک نوع دفاع در مقابل اتهام «خرخونی» بود که چپ و راست زده می شد.

یه روز وقتی یکی از همکلاسی ها من را «خرخون» خطاب کرد، عکس العمل نشان دادم و کار به مجادله کشید. شب آن روز که می خواستم بخوابم همه اش این کلمه لعنتی «خرخون» و آن جر و بحث در مدرسه دور کله ام چرخ می زد که آخه این «خرخون» یعنی چه: یعنی من خر هستم و درس می خوانم. خب خیلی از بچه های کلاس که از من خرتر اند؛ حتما منظور این نیست؛ اگر معناش این باشد که ناراحت کننده نیست چو بچه ها که می دونند که من خر نیستم. یا منظور آنها این است که من هر چه می خونم باز عین خر هیچی نمی فهمم. این هم که درست نیست چون من اگر درس می خونم که می فهمم و توی کلاس ریاضی تمام مسئله های مشکل را من حل می کنم و بچه ها سر دفتر من با هم دعوا می کنند و تازه توی امتحان هم همیشه بهترین نمرات را می گیرم. شاید منظور آنها این باشد که من مثل خر درس می خوانم. عین خر درس می خوانم یعنی چه؟ یعنی همانطور که خر سرش را پایین می اندازد و بار را به مقصد می رساند، من هم سرم را روی کتابم می اندازم و … هی این حرفها را به خودم می زدم و به خودم دلداری می دادم که «خرخون» خیلی حرف بدی هم نیست. حتما «خرخونی» یعنی خیلی درس خونی، یعنی آنقدر درس بخوانی که انگار خر می خواهد دانشمند بشود. خب اگر آدم اینطوری دانشمند بشود که بد نیست حتی اگر مثل خر هم درس بخواند. ولی مگر خر درس می خوند؟… این حرفها صد بار توی مغزم دور خورد تا بلاخره آن شب خوابم برد.

اخیرا کسی به شوخی یا جدی چیزی به ام گفت که دوباره من را به یاد «خرخونی» آن زمان انداخت و دست مایه ای برای این دلنوشته شد. او به من گفت: «تو یه فرد خیلی معمولی هستی که فقط زیاد می خونی و زیاد کار می کنی و بلاخره یه خرخون واقعی هستی!» دیگه آن حساسیتهای دوره نوجوانی گذشته بود که از این کلمه ناراحت شوم و شب نخوابم و برای این که نشان بدهم که خرخون نیستم جواب برخی از سوالات سرکلاس یا امتحانی را ندهم و تجاهل کنم بلکه از شر همکلاسی های ناجنس رهایی پیدا کنم. در دهه پنجاه عمرم دیگر «خرخون» مفهوم بدی را برایم تداعی نمی کرد. آره من «خرخون» ام ولی تو چی هستی؟

پس از مطالعه زیاد در احوال دانشمندان، بزرگان و افراد موفق در گذشته و حال دریافتم که توفیق همواره در گرو تلاش و کوشش و محرومیت بوده است؛ کوشش و تلاش در حد غیر متعارف و در کنار آن محرومیت غیر متعارف از لذایذ زندگی و نعم دنیوی که برای بسیاری از مردم نشان از وجود رگه هایی از «خریت» دارد. وقتی شما احوال آن دانشمند کاشف[۱] هلیکوباکتری را مطالعه می کنید که برای اثبات نظریه خود مبنی بر این که زحم اثنی عشری ناشی از وجود این باکتری است، خود را آلوده می کند؛ یا آن مهندس چینی[۲] که برای حفر اولین چاه نفتی چین حاضر می شود از بیمارستان فرار کرده و به محل کارش در بدترین آب و هوا برگردد و برای جلوگیری از انفجار چاه و نبود امکانات با دست و پا سیمان درست کند و مجددا مجروح گردد بنحوی که مشرف به مرگ شود؛ یا کسی که هفته ها خود را در خانه زندانی کرده و در خانه یا آزمایشگاه مطالعه می کند و کتاب و مقاله می نویسد؛ و صدها نمونه دیگر همه حاکی از این واقعیت است که توفیق در گرو چیزی است که مردم عادی آن را غیر عادی می پندارند و آن را به «خریت» نسبت می دهند.

امروزه برخی از افراد به خصوص از نسل جوان هیچ تمایلی به زحمت و تلاش ندارند ولی در عین حال امید موفقیت دارند. برخی نیز تلاش و کوشش را اساسا بیهوده می دانند و راه کسالت و بی حالی را پیش گرفته اند به نحوی که بی رمقی و بی انگیزگی تمام وجودشان را گرفته است و چون یخ فسرده در آب هستند و هیچ انرژی از خود بروز نمی دهند. این که نشد است. چطور می شود که بدون زحمت به توفیقی دست یافت!؟

یکی از مهندسان موفق صنعت نفت که چندین سال پیش بازنشسته شد روزی به من گفت که من از بچگی کار کردم و شب و روز درس خواندم و زحمت کشیدم و نهایتا برای تحصیلات عالی به امریکا رفتم. پس از اخذ فوق لیسانس چندین سال در بدترین شرایط در فیلدهای نفتی امریکا کار کردم. از موقعی که به ایران برگشته ام نیز شب و روز توی پروژها در مناطق نفت خیز و در دمای بالاتر از پنجاه کار کردم. حالا که بعضا به شهرستان محل تولدم می روم تا اقوام و نزدیکان را ببینم و بعضی از آدمها آنجا می بینند که از جهت مالی دستم به دهانم رسیده و بلاخره یه ماشین خوب، یک خونه خوب و .. دارم، پشت سرم صفحه می گذارند که فلانی چار روز رفته توی نفت و هپل هپو کرده و برای خودش دستگاهی به هم زده است. او ادامه داد که به خدا قسم آنها که پشت سرم حرف می زنند یک دهم بلکه یک صدم رنج ها و زحمات من در زندگی را نکشیده اند ولی حالا حسرت زندگیم را می خورند و پشت سرم این خزعبلات را می بافند؛ آنها حتی یک روز در تمام عمرشان به اندازه من کار نکرده اند و حالا که موفقیت من را می بینند چنین و چنان می گویند.

بله به قول مولوی «ای تن آخر بجنب بر خود و جهدی بکن *** جهد مبارک بود از چه تو پژمرده‌ای». باید تلاش کرد و اگر خواستید از معمول مردم بالاتر شوید باید خیلی از چیزها را بر خود حرام کنید. هر شب مهمانی! هر روز تا لنگ ظهر خواب! هر روز ساعتها روبروی تلویزیون چمباتمه زدن! ساعتها وب گردی توی اینترنت! ساعتها کپ زدن و اختلاط کردن! و…. آخرش نه هنری و نه پیشرفتی و نه توفیقی و نه آینده ای. زمانی که باید کاشت و هنری کسب کرد به بازی گوشی و ناپخته گی تباهش می کنیم و بعد یک عمر رنجش را می کشیم و حسرت اش را می خوریم و برای الیتام درد خویش دیگران را متهم می سازیم و حسادت می ورزیم و آخرش با نکبت این دنیا را وداع می کنیم!

خیلی ها می گویند تلاش و کوشش برای چی؟ مگر همه که این روزها به مال و منال بادآورده رسیده اند از گذر تلاش و کوشش بوده است؟ نمی توان این حرفها را نفی کرد ولی در عین حال نمی توان بر راه صحیح و عمل صالح تکیه نکرد و افراد را به موهومات و راههای ناصواب رهنمون ساخت. حتی این پولداران نوظهور نیز در نتیجه تلاش و سعی دیگران به چنین نوایی رسیده اند و به طرق ناصحیح و از روشهای نامشروع و یا سیاستهای غلط توانسته اند سعی و کوشش دیگران را به ناحق برای خود تصاحب کنند. آنها نه رهبر ما هستند و نه مقتدای ما و نه ما تمایل داریم که راه آنها را برویم. به قول مولوی: «اما تو مگو که جهد و کوشش *** سودم نکند که بودنی بود».

من «خرخون» هستم چرا که وقتی کسی برای تحصیل به استرالیا رفته باشد و پنج سال درآن کشور باشد و حتی یکی از شهرهای آن کشور را نبیند؛ یا روی صندلیش بنشیند و مطالعه کند بدون این که متوجه شود که شش ساعت تکان نخورده است؛ یا آنقدر غرق درس و مطالعه باشد که نفهمد که صبح شده است؛ یا هزاران ساعت از اوقات فراغت خود را بجای گذراندن با خانواده و میهمانی رفتن و لذت بردن صرف نوشتن کتاب و مقاله کند و شب از درد گردن خوابش نبرد، و … خب با تمام استانداردهای جهانی هم در نظر بگیرید «خرخون» است. مگر دیگران که به توفیقاتی نایل شدند کمتر زحمت کشیدند، رنج بردند و تلاش کردند؟

بعد از این سالها حداقل این را می فهمم که «خرخون» از «خرنخون» صد پله بهتر است چون به قول مولوی «کوشش بیهوده به از خفتگی» و بنابراین عاشق «خرخون» ها هستم. چه منظور از «خرخون» همان «پرخون» باشد یا هر چیزی دیگر. من به آن کاری ندارم.

البته باید مراقب کسانی بود که ما را به «خرخونی» متهم می کنند. آنها خود دچار کسالت و پژمردگی و افسردگی هستند و تیرهای زهر آگینی در آستین دارند و به محض این که شما با آنها حشر و نشر کنید، تیرهای یأس و پژمردگی و کسالت و بی انگیزگی را به سمت شما شلیک می کنند و شما را نیز مثل خودشان مجروح خواهند ساخت. هیچ چیزی مثل کسالت و بی انگیزگی و فشل بودن مسری نیست. چرا که به قول مولوی: «از مردم پژمرده دل می‌شود افسرده *** چو پژمرده گشتی تو، دیگر نروئی».


  1. مهدی
    پاسخ

    با سلام خدمت استاد ارجمند
    من دانشجوی ترم یک گفتار درمانی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان هستم.تو مقطع راهنمایی و دبیرستان خیلیا به من خرخون میگفتن و منم ناراحت نمیشدم چون لذت میبردم جزو انسان های والا باشم ولی از وقتی که به دانشگاه آمدم دیگه جزو خرخونا نیستم.محیط دانشگاه و خوابگاه روی انسان خیلی تاثیر گذار است.فقط میخواستم به دوستان بگم با این که ترم یک هستم ولی خیلی چیزها دستگیرم شده.مخصوصا ترم یکیا حواسشون باشه درسشون افت نکته و خدا و نماز رو ترک نکنن

  2. احسان
    پاسخ

    سلام جناب دکتر عزیز.
    کاش این لقب رو به من میدادند واقعا هرکسی لیاقت این کلمه را ندارد جدا از کلمه خر ،خر در این واژه وصف جانشین ذات شده این وصف خیلی خیلی زیباست درود بر شما که هستید و ما را راهنمایی میکنید چرا که ما در این برهه زمانی مثل هدف گم کرده ای هستیم که نمدانیم دنبال چه میگردیم وجناب دکتر من نظری دارم که بجای بیشتر واحدهای درسی که واقعا مشخص نیست به چه درد ما میخورد چند واحد از کتابهای اعتماد به نفس گذاشته بودن مثل کتاب راز یا سنگ فرش هر خیابان از طلاست یا کلا کتابهایی که بتوانیم اعتماد به نفسمان را بالا ببریم گه اگر بگوییم میتوانیم قطعا جایی در بین الملل و جهان برای حرف داریم نه با حرف و … خوشحالم که شما را شناختم امیدوارم راهنمایی های شما چراغ راه تاریکمان باشد

  3. فاطمه
    پاسخ

    باسلام و عرض تسلیت ایام سوگواری شهادت امام حسین ع .
    از مطلبتون واقعا خوشم اومد.منم دانشجوی پزشکیم و این کلمه رو زیاد شنیدم ولی تا قبل از خوندن این مطلب یکم ناراحت میشدم ولی الان این کلمه رو دوست دارم.و به امید خدا تصمیم دارم مصداق واقعی این کلمه باشم.چون در آینده باید بتونم پزشک باسواد و متعهدی برای خدمت به کشورم باشم.
    برای شما استاد گرامی آرزوی سلامتی و عمرطولانی و باعزت دارم.خدا شما رو برای ما نگه داره.
    برای من هم دعا کنید ممنون میشم.

  4. محمد
    پاسخ

    سلام استاد عزیز
    در جواب این افراد که می گویند “خرخوان” باید گفت :
    “خرخوان های امروز” ، “خر سواران فردا” هستند.
    نگار۱۰ ساله از اصفهان.

  5. دکتر شیروی
    پاسخ

    سلام، دلیلی که ما تمرکز نداریم این است که مسایل دیگر برای ما اهمیت دارند و از ذهن ما خارج نمی شوند. به نظرم هر مسئله ای که باعث می شود که ذهن شما را از درس منحرف کند را روی یک کاغذ بنویس تا متوجه شوید که چقدر ذهن شما مرتب دور یک مسایل خاصی می چرخد و چگونه شما اسیر آن شده اید. شاید درک از مشکل خودتان به شما کمک کند به آرامش بیشتری برسید. کمی راه پیمایی هم برای شما خوب است.

  6. م . ک
    پاسخ

    استاد بزرگوارم ؛ حقا که آنچه در آینه جوان بیند / پیر در خشت خام آن بیند !
    همنوا با جنابعالی معتقدم که امروز فرهنگ زحمت و تلاش برای موفقیت و تغییر سرنوشت ، خصوصا برای دانشجویان ما از نان شب هم واجبتر است ! متأسفم که هر روزه در این خاک پرگهر، مصادیق خودپرستانی که یک شبه راه ترقی مالی صد ساله را می گذرانند رو به تزاید دارد اما در مقابل دلخوشم به وعده امیدبخش الهی که لیس للانسان الا ما سعی . آری ، از جنس حرفهای راه رفتگانی چون شماست که باید مکرر گفت تا عزم جوانمان برای تغییر و ساختن آینده ای بهتر جزم شود . به هر حال از قلمی که مشفقانه در راه آگاهی و پیشرفت جوانان این مرز و بوم می زنید ، کمال سپاسگزاری را دارم . وفقکم الله خیر الجزاء

  7. محمد
    پاسخ

    دانش آموخته مقطع تکمیلی حقوق هستم
    تجربه من اینه که بخش اعظم یادگیری با سپردن به حافظه صورت میگیرد و این پایه هر پیشرفت در هر شاخه است که این مهم با تلاش و سعی یا همان خرخونی ممکن میشود بعد از سپردن به حافظه و یادگیری است که قدرت تحلیل و ایجاد سوال پیش میاید و انسان حریص یادگیری بیشتر و پاسخ به سوالات پیش آمده یا مشکلات موجود می شود همانطور که یک طیفی از افراد که در واقع سازنده واژه خرخونی بودند در دوره ما حریص بازیهای کامپیوتری و … بودند ما حریص و کنجکاو در آموختن زبان دیگر شدیم و توانستیم در کنار زبان در شاخه حقوق نیز پیشرفت قابل ملاحظه ای داشته باشیم. خرخونی پله اول ترقی هست …

  8. بدون اسم
    پاسخ

    سلام آقای دکتر. بنده از شاگردان شما در دوره عالی حقوق نفت بودم. ضمن تشکر بابت این نوشته شما که به نظرم نسل ما به شدت به این جور یادآوری ها نیاز دارد، خواستم اضافه کنم که همان قدر که تلاش در نیل به اهداف آدمی نقش دارد، استفاده درست از فرصت ها نیز. متاسفانه به محض این که در فرهنگ ما صحبت از فرصت طلبی می شود، جنبه منفی آن به ذهن می آید. منظور بنده البته سؤاستفاده از دیگران نیست بلکه تلاش در جهت عرضه توانایی ها است. ما افراد توانای بسیاری داریم در ایران که منتظر هستند کسی کشفشان کند و من بسیار شنیده ام که بگویند اگر مثلا در آمریکا متولد می شدند تا حالا کسی کشفشان کرده بود. تجربه شخصی خودم از زندگی در خارج از کشور خلاف این بوده. کاش بیش تر به خودمان متکی باشیم، به تلاش، هوش و قابلیت های اجتماعی مان.

  9. اعظم
    پاسخ

    سلام آقای دکتر بر اساس ادبیات ایران واژه خر به مفهوم زیاد وبزرگ دربسیاری از کلمات ترکیبی مورد استفاده واقع گردیده است مثلا خرگوش دارای گوشهای بزرگ و خرمگس یعنی مگس بسیار بزرگ خرشانس یعنی دارای شانس بسیار زیادبنابراین خرخون معنی بدی ندارد بلکه به معنای تلاش ومطالعه زیاد است
    از همکاران شما .طاهریان

  10. متحير
    پاسخ

    با سلام حضور استاد شیروی بزرگوار
    استاد جوانی هستم همشهری شما. ۳۰ ساله هستم ارشد تجارت بین الملل دارم- تا این سن همه اش دنبال درس و کتاب بودم- هر قدر دوستام واسه لباس و موبایل و تفریح پول خرج می کنن من واسه کتاب پول میدم-شغل ندارم چون همیشه درس مانع اشتغالم شده چون هیچ شرکتی قبول نمی کنه که شما یکی دو روز در محل کار حاضر نباشی- به زبان انگلیسی مسلط هستم در سطحی که می تونم یک قرارداد را از فارسی به انگلیسی و بالعکس ترجمه کنم-در مکالمه مشکلی ندارم- حتی چند سالی هم زبان تدریس کردم ولی به علت قبول شدن در دانشگاهها تهران ازکار جدا شدم و دائما بین شهر محل سکونت و تهران رفت و امد می کردم به همین دلیل هم در شهر خودم و هم در تهران فرصتی برای استقرار کاری پیدا نکردم- الان تنها هدفی که به زندگی ام معنی می ده قبولی در مقطع دکتری هست- اما همه می گن نه بابا ول کن درسو – برو دنبال زن و زندگی-خیلی تحت فشارم- کاش به من هم می گفتن خر خون اما منو به چشم یه ادم نا توان و بی عرضه نگاه می کنن- بعض وقتا مادرم پیش داداشم گریه می کنه و می گه جووونی که باید الان زن داشته باشه و … از صبح تا شب خودشو توی اتاق با کتاب سر می کنه و واسه موقعیتم (تجرد و بی پولی) غصه می خوره-
    یعنی از زمین و زمان داره واسم می باره که تو ادم احمقی هستی- بعض وقتا فکر می کنم به اصطلاح حقوقی اش سفیه هستم و عقل معاش ندارم- با اوصاف گفته شده باید چه کنم ؟ از راهی که جوونی ام رو خرج کردم دست بکشم و برم دنبال نون و اب یا انقدر مقاومت کنم تا روزی بارقه ای از امید در زندگی مادی ام باز شود؟؟ این سوال رو به این دلیلی می پرسم که در مطلب خرخونی فرمودید موفقیتها محصول محرومیت هست

    • دکتر شیروی
      پاسخ

      سلام، شما که تا حالا خودتان را به اینجا رسانده اید حالا دیگر بنظرم وقت توقف نیست. انشااله بعد از هر عسر یسری خواهد بود.

  11. امیررضا مقیمی
    پاسخ

    جناب آقای دکتر شیروی
    باسلام، بسیار مفتخر و خرسندم که در دوره عالی نفت و گاز امسال ، توفیق تلمذ در محضر حضرتعالی دست داد تا از دریای علم و دانش شما (هر چند محدود به اندک زمان عصر چهارشنبه و روز پنجشنبه گذشته ) بهره ای وافی و حظی کافی اندوختم ؛ لذا در لایک فرمایشات حضرتعالی نظم زیر فی البداهه ، تقدیم مینمایم:
    عزم رزم بنظم بیارزد بکسب اسب
    کاو ترک خر بود یا کین زین اسب

  12. ناشناس
    پاسخ

    با سلام خسته نباشید
    من امسال کنکور دادم و رتبم خیلی بد شد.فک کنم پیام نور حقوق قبول شم .و چون متاهلم دیگه شانس کنکور دادن ندارم.میخواستم بدونم با خوندن رشته حقوق توی پیام نور وقتمو تلف میکنم؟هدفم وکالته یعنی میخوام کار کنم.تورو خدا جوابمو بدین لطفاااااااااااااا

    • دکتر شیروی
      پاسخ

      سلام آقای ناشناس، اولا این که فرد متأهل است پس دیگه شانس ندارد که حرف صحیحی نیست برعکس همسر خوب باعث آرامش در زندگی می شود. ثانیا حالا پیام نور را بخوان شاید در آزمون وکالت قبول شوی!

  13. anonymous
    پاسخ

    دکتر عبدالحسین شیروی، با سلام ممنون. ولی این همه افتخار با مرگ پایان می یابد. نهایتا ۱۰۰ سال هم بعد مرگش اسمش زنده باشه. بعد ۱۰۰ سال همه چیز تمومه. اونو چیکار کنیم؟؟؟ حداقل واسه خود انسان چیزی نداره.

    • دکتر شیروی
      پاسخ

      سلام، من منظورتان را نفهمیدم. چون ما می میریم نباید تلاش کنیم؟ جون تلاش واسه ما هیچ فایده شخصی ندارد پس باید عاطل و باطل زندگی کرد؟ صادقاله بگویم این افکار ناامید کننده است و حس منفی به دیگران القا می کند. ما همه برای زندگی شخصی خودمان، برای پیشرفت کشور خودمان و برای تعالی روابط اجتماعی باید تلاش کنیم. باید دیگران را به تلاش و کوشش توصیه کرد نه این که با تشکیکهای بدبینانه سستی و تنبلی را ترویج کنیم.

      • anonymous
        پاسخ

        دکتر شیروی عزیز
        من به شما و نحوه پشتکارتان احترام زیادی قایلم و خودم در بهترین دانشگاههای دولتی تهران درس خوندم و مقالاتی نیز از بنده چاپ شده. ولی تا بحال به مسئله مثل شما نگاه نکرده بودم و صرفا ماندگاری خویشتن رو مدنظر قرارداده بودم. امیدوارم مثله شما منبع الهام باشم. با تشکر.

  14. مریم
    پاسخ

    سلام
    جناب اقای دکترشیروی
    مطلبتون عالی بود از خواندنش لذت بردم.

  15. شهاب الدین
    پاسخ

    با خرخونی موافق نیستم … بنده خودم کلا ۳ هفته برای کنکور خوندم … یعنی وقت نشد بیشتر بخونم . ولی رتبم زیره ۵۰۰ شد … استاد به نظرم مهم تر از خرخونی درست خوندن هست … یعنی اینکه آدم بدونه چی باید بخونه … چی به دردش مبخوره که بخونه … بقیش وقت تلف کردنه … راستی استاد به نظرتون حقوق دانشگاه شیراز اولویت داره یا پردیس قم ؟؟؟؟؟؟ از نطر علمی کدوم سطح بالاتری داره ؟

    • دکتر شیروی
      پاسخ

      سلام اولا اگر من جای شما بودم بجای ۳ هفته ۳۰ هفته درس می خواندم تا رتبه ام بهتر از این می شد. رتبه خیلی از دانشجویان ما در رشته حقوق زیر ۵۰۰ بوده و ما به سختی آنها را «متوسط» می دانیم چه بشود که آنها را نابغه بدانیم. شرط موفقیت در هر رشته و هر کار و هر فعالیت تلاش زیاد است این را همواره در نظر داشته باش. ثانیا، پرخونی نافی درست و به جا خواندن نیست بلکه تأکید بر امری است که توفیق آن نصیب هر کسی نمی شود. پرخونی مستلزم ریاضت زیادی است.
      اما در مورد حقوق دانشگاه شیراز و پردیس فارابی قم، مگر در دانشگاه شیراز دکتر شیروی وجود دارد؟!!!!!!!!!!!!

    • زهرا
      پاسخ

      درخت هر چی پربارتر میشه متواضعتر میشه ان شا…یه روز به این حرف میرسی و متوجه میشی که هنوز دنییایی از ندانسته ها هست که کشفش نکردی من هم با ۴۵روز درس خوندن وکالت قبول شدم ولی این نشونه بلد بودن من نبود و وقتی واردش شدم فهمیدم چقدر نادانم چه برسه به اینکه خودمو با اساتید فرهیخته ای مثل دکتر شیروی مقایسه کنم

  16. سید حمید پورسید آقایی
    پاسخ

    استاد فاضل و دوست داشتنی جناب دکتر شیروی صحبت های بعضی بسیار بر روح و روان آدمی تاثیر گذار است علت هم مشخص است چون از جان بر می آد لا جرم بر جان هم می نشیند. این حس خوب از حرفای شما رو زمانی هم که با شما کلاس حقوق مدنی داشتم با تمام وجود لمس می کردم. وانگهی حال که تصمیم دارم در پی مشورت با شما به دنبال رشته مورد علاقم یعنی فلسفه حقوق در انگلستان بروم این دست نوشته شما را در گوشه ذهنم همیشه به همراه حود دارم.

  17. ابوالفضل
    پاسخ

    سلام آقای دکتر.
    به طور بسیار اتفاقی وبسایت شما رو پیدا کردم ، والبته از این بابت بسیار خوشحالم.خوشحالم و باز هم برای مطالعه ی مطالب مفیدتون به وبسایتتون میام.آقای دکتر به نظر من هیچوقت نباید به حرفای مردم توجهی کرد.من بیست و یک سالمه و الان فهمیدم به حرف این مردم که هیچ روزشون با روز دیگری فرقی نداره نباید اهمیتی داد.من هم مدتهاست از واژه ی خرخون بی نصیب نیستم و البته که نه تنها ناراحت نمیشم بلکه انگیزه ای برای تلاش بیشتره برام.از این موضوع بگذریم چیزی که توجه منو بیشتر از همه به خودش جلب کرد سواد سخن گفتن شماست.بهرحال شخصیت داشتن شرط اول موفقیته و من از بزرگانی چون شما برای رسیدن به اهداف و رویاهام الگو میگیرم.
    باعث افتخاره از وبلاگ من دیدن کنید.
    راستی عیدتون پیشاپیش مبارک

  18. زهرا
    پاسخ

    سلام کاش چند سال قبل این حرفارو از گرانقدری چون شما میشنیدم سال اول ممتاز کلاس بودم اسمم گذاشته بودن نمره بیست کلاسو نمیخوام هرکی منو میدید اینو زمزمه میکرد تو جهالت اون سالها احساس کردم باید به همه ثابت کنم خرخون نیستم و ثابت کردنش بهای سنگینی داشت

  19. الهه
    پاسخ

    سلام انشالله که خوب و سربلند باشید.(امروزصبح که متنتونو خوندم کلی خندیدم بخصوص اونجا که گفتین شب راجع به واژه خرخونی فکر میکردین خیلی جالب بود ).راستش من میخوام واسه پایان نامه توی رشته حقوق تجارت بین الملل کار کنم موضوعم پیدا کردم اما نمیدونم منابع واسه موضوعم هست یا نه از شما کمک میخواستم اگر این لطفو به من کنید ممنون میشم.موضوعمو اینجا نگفتم فقط به شما میگم البته اگر بتونم باهاتون تماس بگیرم.

    • دکتر شیروی
      پاسخ

      سلام معمولا موضوع به کسی معرفی نمی کنم. دانشجو می تواند موضوعات مورد نظر خود را با من مشورت کند.

  20. خرخون گذشته، نخون الآن
    پاسخ

    سلام
    خرخونی کلمه ی حال بهم زنی برای منه وقتی متنو می خوندم خاطراتم تداعی شد انگار منو گذاشته باشن جای شما
    متاسفم که حشر و نشر کردم با کساییکه برای من ارزش قائل نشدن و راس میگن که :امیدوار بود آدمی به خیر کسان/مرا به خیرتو امید نیست شرمرسان…
    به منم برچسب زدن ولی من نتونستم مقاوت کنم شدم یکی مثل خوشون من کسی بودم که در راهنمایی واسه حرفه و فن تا ۱۲_۱ شب بیدار می موندم حساب کنین چقد علوم و ریاضی می خوندم دلم می خواد برگردم به اون زمان.الآن که سوم دبیرستانم موندم چکار کنم برنامه ریزی هم کردم فایده نداشت درس خوندنم نمیاد تا اونجایی که یادمه واسه ریاضی مشکل نداشتم اما الآن هرکاری می کنم نمیشه کتاب می مونه جلوم حتی سوالهای تازه ام در من شوقی به وجود نمیاره موندم چکار کنم لطفا کمکم کنین

    • دکتر شیروی
      پاسخ

      سلام خر خونی را شروع کنید خودش مداوا می کند.

  21. هومن
    پاسخ

    استاد این داستان برای من مثل اب رو ی اتیشه یادم میاد دوران ابتدایی خیلی بهم میگفتند خرخون و من هم ناراحت میشدم که خر نیستم و بعد در دوران راهنمایی و دبیرستان شدت گرفت و دوران کارشناسی هم چندین نفر گفتند و دوران ارشد هم به ندرت میگفتند. حالا با افتخار سرم رو بالا میگیرم میگم اری من خرخون هستم!!!

  22. حديثه صادقي
    پاسخ

    سلام استاد عزیز
    من دانشجوی ترم دو تجارت بین الملل هستم از مطلب خر خونی بسیار استفاده کردم خیلی تلاش می کنم تا به خواسته هام برسم همیشه زیاد خواستم اعتقاد دارم که می تونم ولی اوقاتی هست که آدم نا امید میشه شاید ترس از نرسیدنه ولی همون موقع خوندن مطالبی مثل مطلب شما دوباره یادم میاره که از خودم انتظاراتی دارم ممنون از شما ایام امتحاناته برامون دعا کنید

  23. زهرا رجایی
    پاسخ

    سلام و عرض ادب
    چقدر نظرات این پست جالبه!
    از دبیرستانی ها تااااا اومدن اینجا و با شما حتی درد دل کرده ن…
    اول از نظرم روی نظرات شروع کردم! چون خود پست که بداهتا جالبه و تووش حرفی و شکی نیست!
    ؛ استاد بزرگ و عزیزی مثل شما -که البته مثل ندارید، بی اغراق و تعارف- از پدیده ی شریف «خرخونی» بنویسه!

    اما جدای همه ی حرفا و با وجود همه ی تاکید صادقانه ی این پست در تقدیس و ستایش خرخونی، ولی باز هم من در تعحب اون شخصی ام که این جمله رو به شما گفته:
    «تو یه فرد خیلی معمولی هستی که فقط زیاد می خونی و زیاد کار می کنی و بلاخره یه خرخون واقعی هستی!»
    من خودم هر چقدرم شوخی،
    هر جقدرم که طرف واقعا واقعا خیلی خیلی خیلی معمولی باشه و حتی زیر خط معمولی باشه،
    هرگز بهش به این صراحت این جمله رو نمیگم.
    بله، به نظر من هم ساعی بودن هزاران برابر ِ باهوش بودن ارزش داره، چرا که اکتسابیه
    ولی باز هم هیچوقت هوش یه فرد رو زیر سوال نمی برم، به خودم این اجازه رو نمیدم
    چه خودم ازش پایین تر باشم چه بالاتر.
    چون حس می کنم به هرحال اون فرد ناراحت میشه
    و حتی اگه اون فرد هم ناراحت نشه کار من درست نیست.
    حالا دیگه چه برسه که این شخص این جمله رو به شما گفته
    شمایی که در طول سال ها دانشجوهای حقوق چقدرررر از شما یاد گرفته ن و می گیرن و علم حقوق چقدر بهتون مدیونه…

    (تازه به جدای درنظر گرفتن این واقعیت که ما وقتی به کسی میگیم خرخون و منظورمون اینه که هرچی داره از خرخونی ش داره و نه هوش، اغلب نمیدونیم میزان هوشش درواقع چقدره! )

  24. علیرضا پاک گوهر
    پاسخ

    سلام استاد گرامی . جسارتاً برای آنکه مطلب بی عیبتان بی نقص هم بشود عبارت “ننه من غریبم” درست تره.

  25. سعید
    پاسخ

    نبوغ یک درصد استعداد است ۹۹درصد پشتکار .ادیسون .متاسفانه این فرهنگ در جامعه ما جاافتاده که نابرده رنج گنج حاصل شود.پشت هرموفقیت یک شبه سالها تلاش خفته.

  26. مصطفی
    پاسخ

    سلام استاد عزیز. واقعا زیبا نوشتید، مطلبتون سرشار از انرژیه. متاسفانه دیدم بعضی از اساتید صرفا درس رو با خشکی تمام تدریس میکنن، در حالی که استاد علاوه بر درس ، مسائل زندگی رو به نحوی به دانشجو منتقل کنه که این خصوصیات در اساتید جدید نیست. ارادتمند

  27. صاد
    پاسخ

    سلام
    مطلبتون خیلی جالب بود استاد
    من هم از خیلی از این حرف مفت زن ها صدمه دیدم و خیلی دیر فهمیدم که این حرفها چه اثار مخربی در زندگیم داشته
    کلمه خرخون جدا از بار منفی از دو کلمه خر که در لغت به معنی بزرگ (مانند خرگوش به معنی گوش بزرگ) و خوان تشکیل شده که معنی لغوی بدی ندارد
    اما غیر از بار منفی، حس حسادت طرف مقابل را میرساند.

  28. علی عباس زاده
    پاسخ

    باسلام خدمت شما استاد گرامی :استاد عزیزبه نظر بنده روابط چند گونه است دیداری ،شنیداری،نوشتاری واین آخری شامل آثار مکتوب هر فرد میشود ماندگار تر میباشد .ممکن فردی فرد دیگر ندیده باشد اما از روی آثار او به او علاقمند شده باشد مخلص کلام علاقه بنده به شما از این نوع است من با خواندن دلنوشته هایتان آنجا نوشته اید که من کتاب می نویسم نه برا ی آثار مادی آن بلکه برای اینکه دیگران هم از افکار من استفاده کنند به شما علامند شدم و نظراتتان را چراغ راه برای خودم می دانم ممنونم.

  29. دهقانی
    پاسخ

    سلام استاد خیلی جالب بود الان دارم میرم برسم به خر خونیم.

  30. رضانعمتی
    پاسخ

    سلام
    عالی بود دست شما درد نکنه

  31. سید خلیل
    پاسخ

    سلام سال نو مبارک استاد آیا رشته ای داریم که حقوق با اقتصادبا مدیریت ترکیب هم باشند ممنون

    • دکتر شیروی
      پاسخ

      سلام شاید رشته مدیریت قراردادهای نفتی جزو این ها باشد.

  32. علی عباس زاده دانشجو ارشد تجارت بین الملل دامغان
    پاسخ

    باعرض سلام وتبریک سال نو :مطلبی که در پی می آید دلیل بی احترامی به مقام شامخ استادی چون حضرتعالی نیست بلکه جهت اصلاح غلط تایپی است که در کلمه چمباتمه سهوا چمباده تایپ شده است باعرض پوزش

    • دکتر شیروی
      پاسخ

      سلام دست شما درد نکند اصلاح شد.

  33. علی ابوجعفری
    پاسخ

    سلام استاد، بسیار عالی بود
    مثل همیشه از خوندن متن هاتون لذت بردم و یاد گرفتم.
    خدا شما رو برای جامعه حقوقی ایران حفظ کنه
    متشکرم

  34. مصطفي
    پاسخ

    سلام.استاد ،تشکر می کنم دیشب از خدا خواستم مثل همیشه بمن کمک کنه و دوباره کسی سر راهم قرار بده که راه را بمن نشان بده،امروز محقق شد.استاد ببخشید به شما خرخون میگفتند اما از دانشجو تا استادای دانشگاه بمن دکتر می گن،چون من تو رشته تحصیلی تا سوالی برام پیش میاد تا جوابشو پیدا نکنم خوابم نمیبره، فقط استاد گاهی مسیر گم می کنم، شما اینجور زمانها شما چکار می کردید؟بعد برخی میگویند خودت با آدمهای موفق مقایسه کن شما این قبول دارید؟تشکر وسپاس فراوان

    • دکتر شیروی
      پاسخ

      سلام نمی دانم که مسیرتان را گم می کنید یعنی چه. به هر حال برگشت از راه اشتباه در هر مرحله بهتر است و نباید اشتباه را ادامه داد تا در آینده اصلاح شود.

  35. سمانه
    پاسخ

    سلام ببخشید استاد یه سوال دیگه می خوام خر خون بشم از کجا باید شروع کنم؟

    • دکتر شیروی
      پاسخ

      سلام از همان جایی که نشسته اید. هرگز به خودت نگو که فردا شروع می کنم و هرگز فکر نکن که فردا می شود که شروع کرد.

  36. علی رضا شیروی
    پاسخ

    با سلام
    ببخشید استاد رشته ی حقوق تجارت بین الملل آینده ی شغلی خوبی دارد یا نه من دانشجوی رشته حقوق در مقطع کارشناسی ترم ۶ هستم به نظر شما تا پایان فارغ التحصیلی چه توانای های را باید کسب کنم تا در این رشته موفق باشم

    • دکتر شیروی
      پاسخ

      سلام باید برای کار حرفه ای در تجارت بین الملل آماده شد و نمی توان صرفا به مدرک تکیه کرد ولی بلاخره فرصتهای بهتری را در اختیار شما قرار خواهد داد.

  37. سمانه
    پاسخ

    سلام استاد مطالبتون خیلی عالیه فقط یه سوال داشتم.من کلاس اول دبیرستان هستم و تو نمونه درس می خونم ریاضی و فیزیکم خیلی ضعیفه اصلا نمی تونم تو تست ها این درسا رو بزنم به نظرتون چیکارکنم که تو این درسام قوی بشم؟ اخه دوستام این درسا رو بالا ی۹۰ یا ۱۰۰ میزنن.ممنون می شم اگه کمکم کنین.

    • دکتر شیروی
      پاسخ

      سلام اگر می دانید ریاضی و فیزیک شما ضعیف است بهتر است تغییر رشته به غیر ریاضی بدهید یا کلاس خصوصی بگیرید.

  38. سارا
    پاسخ

    آفرین!
    اصلا نمیشناسمتون وبار اولی هست که اتفاقی طی وبگردی به سایتتون رسیدم ولی بخاطراین متنتون وشناختی که از شخصیت شما به خواننده میداد …. حس کردم از همین یک مقاله کلی چیز یادگرفتم. بابتش ممنونم. شاد و موفق باشید

  39. فاطمه
    پاسخ

    چقدر خوبه که جامعه ی علمی حقوق با این همه خشکی استاد مهربان، راهنما و با سعه ی صدری مثل شما داره. باعث افتخار هستید کاش منم می تونستم مثل شما باشم. من حتی گاهی ناخودآگاه به همسرم فخر میفروشم!!!!!

  40. الهام آرمینه
    پاسخ

    سلام استاد خیلی نوشتتون عالی بود .خیلی خیلی دلم میخاد خیلی خیلی خرخون شم البته فک میکنم قبلا خرخون تر بودم . دعاکنید که منم اینطور شم . استاد شما پیشنهادی دارید ؟؟خیلی ممنون و تشکر

  41. م.کاظمیان
    پاسخ

    سلام دکتر شیروی.من کارشناسی حقوق دارم. بعد از فارغ التحصیل یه سال امتحان ارشد و کانون دادم اما پذیرفته نشدم تصمیم گرفتم کار کنم ۳سال تمام روزی ۱۲ ساعت کار کردم البته ۱۲ ساعت زیاد نیست چون من انرژی کاری بالایی دارم حتی تا ۱۵ ساعت کار فکری هم اذیتم نمیکنه. مشکل اونجاست که اطرافیان این زمان طولانی کار من اذیتشون میکنه مثل همسرم که همیشه ساعت ۶-۷شب خسته میشه.این ۲ سال به خیلی چیزا رسیدیم اما از بابت فشار و ناراحتی بابت زمان طولانی کار و اینکه بعد از این مدت و تلاش همسرم اعتقاد داره که کار من چندان هم مفید نبوده و نبود من بهتره . من ۲ ماهه دیگه کار نمیکنم. اما دارم میبینم اون شرکتی که با تلاش همدیگه و ساعات طولانی کار من ساختیم داره دست چنتا کارمند که به حال خودشون رها شدن از بین میره دلم میسوزه و غصم میگیره. همسرم اصلا اهل ساعات طولانی کار و سختی زیاد کار نیست کلا راحتی رو از من بیشتر دوس داره. حالا با این شرایط کاری کار جدید و مستقلی رو برای خودم دارم شروع میکنم. که تو محیط خونه بتونم انجامش بدم.انسانی هستم که روش های پول درآوردن رو خوب بلدم حتی شده از طریق یه لپ تاپ توخونه. کلا به این نتیجه رسیدم که هیچ خانومی نباید تو کار با همسرش شریک باشه چون آخر سر هیچ حاصل کاری یا اجتماعی این شراکت نخواهد داشت
    موفق باشید همواره و جوشان

  42. سید احمد حسین زاد قریشی
    پاسخ

    من الآن اول دبیرستانم ودرکلاس خودم بهم مگن احمد خرخون ولی درکلاس اول دیگر افرادی از من بهتر اند ومن میخوام با توکل به خدا وتلاش بیشتر به حد انها برسم.

  43. رضا
    پاسخ

    سلام وتشکر از انتقال تجربیات ولی کسی به ما یاد نداده خرخونی …. ونمره بالا انسان را به پیروزی نزدیک می کند….ولی هیچ ربطی به موفقیت ما ندارد چون انسان موفق باانسان پیروز خیلی تفاوت دارد چون یک کامپیوتر بیش از ۶ ساعت هم می تواند اطلاعات را پردازش کند و گردن درد هم نشود ولی ایا یک کامپیوتر می تواند موفق باشد ویا فقط پیروز است .شاید یکی از عقب ماندگی های جهان سوم همین شیوه چسبیدن به هرچی که دیگران می گویند درست است این باشد با احترام وتشکر .

  44. آیدا
    پاسخ

    سلام
    من الان اول دبیرستانم. همه بهم میگن خرخون. ولی من اصلا ناراحت نمیشم و تازه عاشق این کلمم هستم. ولی از یه چیزی مطمئنم و اون این که همیشه خرخونتر از منم وجود داره و باید سعی کنم به سطحی که اونا رسیدن برسم. با تشکر

  45. ابوذر
    پاسخ

    عالی بوداستاد.عالی

  46. ali
    پاسخ

    استاد دوستتان دارم
    فارغ التحصیل کارشناسی حقوق بهشتی هستم.اما تودانشگا دیگه خرخونی نکردم وحالازندگیم هرروزبدترمی شود .این مطلب هم عقلم را قانع کرد هم ارزشهای اخلاقیم را.مفیدترین چیزی که در سال ۹۲ خواندم.شا دم که استادی به تلاشش افتخارکردنه مانند بقیه نبوغی فراترازانشتین.به نظرم انسان به یک جیزبتواند افتخارکند تلاش هایش هست زیرا تلاشهای انسان اکتسابی ترین دارایی انسان است

  47. امین
    پاسخ

    سلام
    آقای دکتر من دوره راهنمایی در مدرسه نمونه شهرمان جز نفرات برتر بودم بعد در ازمون ورودی دبیرستان نمونه قبول نشدم به مدرسه عادی رفتم خیلی ناراحت بودم یک هفته مدرسه نمیرفتم در انجا افت کردم ولی جز ۶ نفر اول کلاس بودم سال اول دانشگاه رتبهم ۱۶ هزار شد منطقه ۳ که در دانشگاه سراسری قبول نمیشدم یکسال درس خوندم شدم۶۲۰۰ که فیزیک دانشگاه باهنر کرمان قبول شدم ولی تا به خودم امدم دیدم ۴ ترم مشروط شدم اخراجم کردنداصلا بازیگوشی نمیکردم نمی دونم چی شد و بعد کنکور دادم رفتم غیر انتفاعی مهندسی برق ولی اونجام سه ترم مشروط شدم و اخراج الان مهندسی برق دانشگاه پیام نورام با تطبیق واحد ۴۰ واحد پاس کردم ترم اول پیام نورام و ۲۷ سال سن دارم اصلا حال خوبی ندارم از اینده ام میترسم من درس خوان بودم نمی دونم چرا اینجوری شدم راهنماییم کنید ۳ خواهر وبرادر دارم که همه ارشد دارن و من تحقیر شدم بین اونا خواهشا راهنمایی کنید.

    • دکتر شیروی
      پاسخ

      سلام، خب شما به تدریج در تحصیل افت کرده اید. این علامت بدی بوده است که باید بیشتر به آن توجه می کردید. حالا هم بنظرم بیشتر دنبال یک کار مناسب باشید. تا قدری ذهن شما استراحت کند و بعد اگر خواستید با انرژی بیشتر ادامه تحصیل بدهید.

  48. نازنین سلطانی
    پاسخ

    سلام، این دقیقاً همون کلمه ای که من از بچگی شنیدم! الان که فارغ التحصیل حقوق بین الملل شهید بهشتی هستم بعضی وقتها فکر میکنم شاید واقعاً هیچوقت باهوش نبودم فقط خرخون بودم ولی اینکه از بچگی همیشه متفاوت بودم و همیشه از بقیه جلوتر،راضیم می کنه که نه فقط خرخونی نبوده! خیلی متن جالبی بود آقای دکتر شیروی

  49. نیلوفر
    پاسخ

    سلام .متن شما رو خوندم وگریه کردم داشتم منم مثل خیلی از بچه ها خر خونی میکردم ولی حالا بریدم می دونید چرا به خاطر اینکه من به عنوان یه خانم دارم تو رشته مهندسی برق که تا حالا فقط اقایون توش موفق بودن درس می خونم .تو دانشگاه نمی دونید وقتی از اساتید اقا سوال می پرسم طوری تحقیرم میکنند که انگار جرم مرتکب شدم یا کار خلافوناشایستی انجام داده باشم انقدر خسته شدم که دیگه درس نمی خونم امتحانام روهم بد دادم در ازمایشگاه استاد میره سر میزاقایون بهشون توضیح میدهولی من چی قبول می کنم که خانم ها تو دانشگاه ما درس نمی خونن ولی منی که علاقه دارم وتازه به رشته ام علاقه مند شدم چرا نا امیدم میکنن چرا ؟منم مثل بقیه اقایون دانشجو هستم شما بودید چیکار میکردید ؟نمی دونم چرا اینها رو اینجا نوشتم ولی حالم خیلی بده اگه خدا نبود خود کشی می کردم .ایا دختر بودن جرمه ؟ایا من حق زندگی ندارم ؟ایا من حق تحصیل در رشته فنی را ندارم ؟

    • سارا
      پاسخ

      عزیزم اعتماد به نفس داشته باش قوی و محکم باش و راه خودت رو پیدا کن. تو در موقعیتی نیستی که خودت رو سرزنش کنی,تو در موقعیتی هستی که خیلیها حسرتش رو دارن , با یه مشاوره صحیح میتونی بدرخشی. به خودت افتخار کن .وقتی از درون با اعتماد بنفس منطقی باشی (نه اعتماد بنفس کاذب یا تکبر) با اساتید و همکلاسیهات هم برخورد کنی اونها ناخودآگاه درر مقابل اعتماد بنفست بهت احترام میگذارن. ولی یادت باشه هیچ وقت نگذار موفقیت تحصیلی مانع تفریحاتت بشود.

  50. تجدیدی
    پاسخ

    سلام چرا من دیگه مثل قبل درس حفظم نمیشه حتی صبح امتحان ساعت ۵ بلند میشدم و می خواندم ولی می رفتم سر جلسه امتحان همش از یادم میرفت

    • دکتر شیروی
      پاسخ

      سلام احتمالا استرس اجازه نمی دهد که درس را به خاطر بیاورید. قدری ورزش برای رفع استرس خوب است.

نظر دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *