یادم نیست که اولین باری که این کلمه «خرخون» را شنیدم کی بود. اما می دانم که خیلی ها مرا به این لقب مفتخر کرده اند. خب من هم مثل هر کس دیگر از این لقب خوش ام نمی آمد و یادم می آید وقتی این کلمه را هم کلاسی هایم در مورد من بکار می بردند، برای این که به آنها نشان دهم که «خرخون» نیستم سعی می کردم دیگر پیش آنها درسهایم را دوره نکنم و اصلا روی کتاب و دفترم نگاه نکنم. البته گاهی هم «ننه من غریبا» در می آوردم و می گفتم که تمام دیشب سردرد گرفته بودم، یا مهمان آمده بود خونه امان، یا بابام برای یک کاری فرستاده بودم، و از این دست حرفها … که نتیجه بگیرم که نشد که درس بخوانم بلکه دست از سر ما بردارند. البته بچه ها هم این حرفهای من را خیلی جدی نمی گرفتند ولی به هر حال این هم یک نوع دفاع در مقابل اتهام «خرخونی» بود که چپ و راست زده می شد.
یه روز وقتی یکی از همکلاسی ها من را «خرخون» خطاب کرد، عکس العمل نشان دادم و کار به مجادله کشید. شب آن روز که می خواستم بخوابم همه اش این کلمه لعنتی «خرخون» و آن جر و بحث در مدرسه دور کله ام چرخ می زد که آخه این «خرخون» یعنی چه: یعنی من خر هستم و درس می خوانم. خب خیلی از بچه های کلاس که از من خرتر اند؛ حتما منظور این نیست؛ اگر معناش این باشد که ناراحت کننده نیست چو بچه ها که می دونند که من خر نیستم. یا منظور آنها این است که من هر چه می خونم باز عین خر هیچی نمی فهمم. این هم که درست نیست چون من اگر درس می خونم که می فهمم و توی کلاس ریاضی تمام مسئله های مشکل را من حل می کنم و بچه ها سر دفتر من با هم دعوا می کنند و تازه توی امتحان هم همیشه بهترین نمرات را می گیرم. شاید منظور آنها این باشد که من مثل خر درس می خوانم. عین خر درس می خوانم یعنی چه؟ یعنی همانطور که خر سرش را پایین می اندازد و بار را به مقصد می رساند، من هم سرم را روی کتابم می اندازم و … هی این حرفها را به خودم می زدم و به خودم دلداری می دادم که «خرخون» خیلی حرف بدی هم نیست. حتما «خرخونی» یعنی خیلی درس خونی، یعنی آنقدر درس بخوانی که انگار خر می خواهد دانشمند بشود. خب اگر آدم اینطوری دانشمند بشود که بد نیست حتی اگر مثل خر هم درس بخواند. ولی مگر خر درس می خوند؟… این حرفها صد بار توی مغزم دور خورد تا بلاخره آن شب خوابم برد.
اخیرا کسی به شوخی یا جدی چیزی به ام گفت که دوباره من را به یاد «خرخونی» آن زمان انداخت و دست مایه ای برای این دلنوشته شد. او به من گفت: «تو یه فرد خیلی معمولی هستی که فقط زیاد می خونی و زیاد کار می کنی و بلاخره یه خرخون واقعی هستی!» دیگه آن حساسیتهای دوره نوجوانی گذشته بود که از این کلمه ناراحت شوم و شب نخوابم و برای این که نشان بدهم که خرخون نیستم جواب برخی از سوالات سرکلاس یا امتحانی را ندهم و تجاهل کنم بلکه از شر همکلاسی های ناجنس رهایی پیدا کنم. در دهه پنجاه عمرم دیگر «خرخون» مفهوم بدی را برایم تداعی نمی کرد. آره من «خرخون» ام ولی تو چی هستی؟
پس از مطالعه زیاد در احوال دانشمندان، بزرگان و افراد موفق در گذشته و حال دریافتم که توفیق همواره در گرو تلاش و کوشش و محرومیت بوده است؛ کوشش و تلاش در حد غیر متعارف و در کنار آن محرومیت غیر متعارف از لذایذ زندگی و نعم دنیوی که برای بسیاری از مردم نشان از وجود رگه هایی از «خریت» دارد. وقتی شما احوال آن دانشمند کاشف[۱] هلیکوباکتری را مطالعه می کنید که برای اثبات نظریه خود مبنی بر این که زحم اثنی عشری ناشی از وجود این باکتری است، خود را آلوده می کند؛ یا آن مهندس چینی[۲] که برای حفر اولین چاه نفتی چین حاضر می شود از بیمارستان فرار کرده و به محل کارش در بدترین آب و هوا برگردد و برای جلوگیری از انفجار چاه و نبود امکانات با دست و پا سیمان درست کند و مجددا مجروح گردد بنحوی که مشرف به مرگ شود؛ یا کسی که هفته ها خود را در خانه زندانی کرده و در خانه یا آزمایشگاه مطالعه می کند و کتاب و مقاله می نویسد؛ و صدها نمونه دیگر همه حاکی از این واقعیت است که توفیق در گرو چیزی است که مردم عادی آن را غیر عادی می پندارند و آن را به «خریت» نسبت می دهند.
امروزه برخی از افراد به خصوص از نسل جوان هیچ تمایلی به زحمت و تلاش ندارند ولی در عین حال امید موفقیت دارند. برخی نیز تلاش و کوشش را اساسا بیهوده می دانند و راه کسالت و بی حالی را پیش گرفته اند به نحوی که بی رمقی و بی انگیزگی تمام وجودشان را گرفته است و چون یخ فسرده در آب هستند و هیچ انرژی از خود بروز نمی دهند. این که نشد است. چطور می شود که بدون زحمت به توفیقی دست یافت!؟
یکی از مهندسان موفق صنعت نفت که چندین سال پیش بازنشسته شد روزی به من گفت که من از بچگی کار کردم و شب و روز درس خواندم و زحمت کشیدم و نهایتا برای تحصیلات عالی به امریکا رفتم. پس از اخذ فوق لیسانس چندین سال در بدترین شرایط در فیلدهای نفتی امریکا کار کردم. از موقعی که به ایران برگشته ام نیز شب و روز توی پروژها در مناطق نفت خیز و در دمای بالاتر از پنجاه کار کردم. حالا که بعضا به شهرستان محل تولدم می روم تا اقوام و نزدیکان را ببینم و بعضی از آدمها آنجا می بینند که از جهت مالی دستم به دهانم رسیده و بلاخره یه ماشین خوب، یک خونه خوب و .. دارم، پشت سرم صفحه می گذارند که فلانی چار روز رفته توی نفت و هپل هپو کرده و برای خودش دستگاهی به هم زده است. او ادامه داد که به خدا قسم آنها که پشت سرم حرف می زنند یک دهم بلکه یک صدم رنج ها و زحمات من در زندگی را نکشیده اند ولی حالا حسرت زندگیم را می خورند و پشت سرم این خزعبلات را می بافند؛ آنها حتی یک روز در تمام عمرشان به اندازه من کار نکرده اند و حالا که موفقیت من را می بینند چنین و چنان می گویند.
بله به قول مولوی «ای تن آخر بجنب بر خود و جهدی بکن *** جهد مبارک بود از چه تو پژمردهای». باید تلاش کرد و اگر خواستید از معمول مردم بالاتر شوید باید خیلی از چیزها را بر خود حرام کنید. هر شب مهمانی! هر روز تا لنگ ظهر خواب! هر روز ساعتها روبروی تلویزیون چمباتمه زدن! ساعتها وب گردی توی اینترنت! ساعتها کپ زدن و اختلاط کردن! و…. آخرش نه هنری و نه پیشرفتی و نه توفیقی و نه آینده ای. زمانی که باید کاشت و هنری کسب کرد به بازی گوشی و ناپخته گی تباهش می کنیم و بعد یک عمر رنجش را می کشیم و حسرت اش را می خوریم و برای الیتام درد خویش دیگران را متهم می سازیم و حسادت می ورزیم و آخرش با نکبت این دنیا را وداع می کنیم!
خیلی ها می گویند تلاش و کوشش برای چی؟ مگر همه که این روزها به مال و منال بادآورده رسیده اند از گذر تلاش و کوشش بوده است؟ نمی توان این حرفها را نفی کرد ولی در عین حال نمی توان بر راه صحیح و عمل صالح تکیه نکرد و افراد را به موهومات و راههای ناصواب رهنمون ساخت. حتی این پولداران نوظهور نیز در نتیجه تلاش و سعی دیگران به چنین نوایی رسیده اند و به طرق ناصحیح و از روشهای نامشروع و یا سیاستهای غلط توانسته اند سعی و کوشش دیگران را به ناحق برای خود تصاحب کنند. آنها نه رهبر ما هستند و نه مقتدای ما و نه ما تمایل داریم که راه آنها را برویم. به قول مولوی: «اما تو مگو که جهد و کوشش *** سودم نکند که بودنی بود».
من «خرخون» هستم چرا که وقتی کسی برای تحصیل به استرالیا رفته باشد و پنج سال درآن کشور باشد و حتی یکی از شهرهای آن کشور را نبیند؛ یا روی صندلیش بنشیند و مطالعه کند بدون این که متوجه شود که شش ساعت تکان نخورده است؛ یا آنقدر غرق درس و مطالعه باشد که نفهمد که صبح شده است؛ یا هزاران ساعت از اوقات فراغت خود را بجای گذراندن با خانواده و میهمانی رفتن و لذت بردن صرف نوشتن کتاب و مقاله کند و شب از درد گردن خوابش نبرد، و … خب با تمام استانداردهای جهانی هم در نظر بگیرید «خرخون» است. مگر دیگران که به توفیقاتی نایل شدند کمتر زحمت کشیدند، رنج بردند و تلاش کردند؟
بعد از این سالها حداقل این را می فهمم که «خرخون» از «خرنخون» صد پله بهتر است چون به قول مولوی «کوشش بیهوده به از خفتگی» و بنابراین عاشق «خرخون» ها هستم. چه منظور از «خرخون» همان «پرخون» باشد یا هر چیزی دیگر. من به آن کاری ندارم.
البته باید مراقب کسانی بود که ما را به «خرخونی» متهم می کنند. آنها خود دچار کسالت و پژمردگی و افسردگی هستند و تیرهای زهر آگینی در آستین دارند و به محض این که شما با آنها حشر و نشر کنید، تیرهای یأس و پژمردگی و کسالت و بی انگیزگی را به سمت شما شلیک می کنند و شما را نیز مثل خودشان مجروح خواهند ساخت. هیچ چیزی مثل کسالت و بی انگیزگی و فشل بودن مسری نیست. چرا که به قول مولوی: «از مردم پژمرده دل میشود افسرده *** چو پژمرده گشتی تو، دیگر نروئی».
سجاد
دی ۳۰, ۱۳۹۲
سلام خسته نباشی من کلاس سوم تجربی هستم خیلی گرفتارم یک ماه پیش امتحانات شروع شد حوصله درس خواندن ندارم بازیگویشی میکنم نمره هایم خراب کردم برنامه ریزی ندرام یک پسر هم کلاسی وقتی یک سوال میکنم از من میگه گمشو چکار کنم من با کتاب افتادم توی جنهم .واجب است خودم بکشم خدا نگهدار التماس دعا درام راهنماییم کنید منتظرم
دکتر شیروی
بهمن ۴, ۱۳۹۲
سلام بجای این که خودت را بکشی، سعی کن بفهمی که چرا حوصله نداری. یادت باشد که تنبلی و بی حوصله بودن در این زمان می تواند شما را یک عمر در سختی و ناراحتی قرار دهد. قدری ورزش کن که خیلی به کمک ات می آید. زیاد پر خوری هم نکن. خواب زیاد هم کسالت می آورد.
ماندانا
دی ۲۹, ۱۳۹۲
سلام اقای دکتر.
من برای اولین بارودرشرایط بدروحی باوبتون اشنا شدم. من مصداق بارزخرخونی بودم همه زندگیم رودرراه درس وتحصیل گذاشتم نه ازاجبارنه ازسرفشاریافرارازمشکلات.بکه باعشق بالذت ولی به کمترین نتیجه رسیدم.
من نمونه ای بارز خرخونی بودم.اونقدرکه حتی خانواده ام ازشدت درس خوندن من کلافه بودم.همیشه دانش اموزموفقی هم بودم.
درازای همه موفقیت ها باین جمله که مثل خردرس میخونی میخوای معدل برترنشی روبه رو بودم.
سال ۸۳ دیپلم گرفتم وهمان سال بااولین ازمون کنکور موفق به قبولی دردانشگاه سراسری روزانه رشته حقوق شدم.
ولی این اخرین برگ موفقیت های من بود.
سال ۸۷ لیسانس گرفتم بعدازاون به خاطر یک سری مشکلات مالی تصمیم گرفتم که اول ازمون وکالت شرکت کنم وبعدبخونم برای ارشد.
سال اول قبول نشدم عزمم روجزم کردم ومصممترازقبل شروع کردم به خوندن ودراین میان ازروش های مطالعه رتبه های برترهم بهره گرفتم درشرایطی سرجلسه رفتم که مطمین بودم بهترین رتبه رومیارم.
نتیجه عدم موفقیت من.شهرستانی که شرکت بودم ۱۸۰ نفرمیخواست ومن شدم ۲۰۰.خسته اتون نکنم تاامروز همچنان محکوم به عدم قبولی هستم.
تاسال ۹۱ تصمیم گرفتم به سراغ ارشد برم کلاس کنکورمعروفی باحضوربرترین اساتیددانشگاه تهران که حتی یکی دوتای انها اساتیددوره کارشناسی حودم بودندشروع کردم اساتیدبادیدن دانشجوی به ظاهرموفق دیروزاعجب کرده بودند واذعان کردند اصلا انتظارنداشتن منرو درکلاس ببینندومتعجب ازشکستهای من درازای تلاش های بی شمارم
اقای دکترازخرداد۹۱ ازساعت ۷صبح شروع میکردم به درس خوندن تاپاسی ازشب همه زندگی تعطیل فقط درس درس درس ازمون های ازمایشی نشان ازموفقیت باتاخیرم میدادولی نتیجه درکمال تعجب وناباوریحتی اطرافیانم ارشدانهم درغیرانتفاعی.
برای فرارازیکنواختی فشارعصبی که دچارش شده بودم باچشمانی گریان ثبت نام کردم درکنارکسانی قرارگرفتم که شایدفقط چندماه خونده بودند.
دوباره امسال وکالت شرکت کردم ازاونجایی که حضوردرکلاس های ارشدغیرانتفاعی زیادضروری نبود دوباره نشستم وبی توجه به گذشته باعزمی راسخ شروع کردم به خوندن مبحثی درس میخوندم تایه مبحث روبهش تسلط پیدانمیکردم سراغ موضوعی دیگه نمیرفتم تاریشه یه تست رودرنمیوردم تست دیگری نمیزدم.بااطمینان ازیادگیری سراغ موضوع دیگه میرفتم اما نتیجه……..همان نتایج تکراری
دیگه چیکاربایدبکنم.
حکایت ادمی شدم که هرچی تلاش میکنه بیشترفاصله میگیره هرچی بیشتربرای رسیدن دویدم بیشترعقب افتادم الان کاملا ایمان دارم که ادم خنگ وکندذهنی هستم.
دیگه روش درس خوندن چه جوریه؟روش مطالعه چه شکلیه؟
دیگه چیکاربایدبکنم که نکردم؟
ازهمه چیزگذشتم.سال هاست قشنگ به اسمون نگاه نکردم چون سرم توکتاب بود.موفق شدن وبزرگ شدن اطرافیانم روندیدم چون فقط به هدف خودم فکرمیکردم ازموقیعت های ازدواج گذشتم چون میخواستم جایگاهم روتواجتماع پیداکنم.
میخواستن ازمقطع ارشدانصراف بدم که اشکهای مادرم مانعم شدالان کاملا بی انگیزم میخونم برای امتحان ولی نه باعشق نه بالذت
شمایگیدکحای کارمن اشتباه بوده؟کجاکم گذاشتم؟
چرابرای هرجی که حقم بودتلاش کردم ولی به کمتری رسیدم.
دکترنجاتم بده ازدیواری که دورم حصارشده نجاتم بده
دکتر شیروی
بهمن ۳, ۱۳۹۲
سلام ،پافشاری روی خواسته انشااله باعث موفقیت خواهد شد. شما باید ببینید که ضعف شما در تست زنی است یا در درک مفاهیم یا دور شدن از درس و کتاب. چرا با این همه خواندن موفق نمی شوید. حتما دلیل واضحی دارد. گاهی استرس بیش از حد در زمان امتحان باعث می شود که موفقیت نداشته باشید. با اساتیدی که شما را می شناسند مشورت کنید. هر کدام از مشکلات مزبور راه حل خاص خود را دارد.
سیامک لطفیانی - 09104060259
دی ۲۷, ۱۳۹۲
سلام جناب آقای دکتر
بسیار سپاس گزارم ، این پست خرخونی را باید بارها و بارها خوند چون انرژی مثبت داره . با اجازه شما چند سوال دارم اگر محبت فرمایید ممنون میشوم.
۱- جناب آقای دکتر بنده با توجه به وقتی که دارم قصد دارم از ۱۵ فروردین سال بعد ، کتابی تحت عنوان مطالعه تطبیقی قانون مدنی با فقه امامیه و فقه شافعیه تالیف نماییم و به مقایسه تمام موضوعات و نظریات و تفاوت ها بپردازم ، بنظر شما این تالیف موفق خواهد بود و میتواند کمکی به جامعه حقوقی باشد؟
۲- بنده تا هفته آینده دروس ارشد حقوق خصوصی را تمام می کنم و فقط موضوع پایان نامه ام می ماند.
و میخواهم سال آینده حتما واسه دکتری قبول شم.
بنظر شما شروع به تالیف نمایم یا فعلا پایان نامه و آزمون دکتری در اولویت کارم باشد؟
۳ – جناب آقای دکتر ممنون میشوم منابعی در باره وثیقه ها، بخصوص وثیقه های بانکی را به بنده محبت فرمایید
دکتر شیروی
دی ۲۸, ۱۳۹۲
سلام، دانشجویان نباید بلافاصله به نوشتن کتاب مبادرت کنند. این بی فایده است. بهتر است با چاپ مقالات قدری تمرین کنید. اولویت شما نوشتن یک پایان نامه خوب است و اگر خواستید بعدا آن را منتشر کنید.
سیامک لطفیانی
دی ۲۸, ۱۳۹۲
بسیار سپاس گزارم از راهنماییتون جناب آقای دکتر ، حتما سعی می نمایم پایان نامه ای عالی ارائه و تدوین نمایم که بتوانم از آن ۲ مقاله علمی پژوهشی استخراج نمایم و همزمان خودمو واسه آزمون دکتری سال آینده آماده می نمایم.
ببخشید جناب آقای دکتر ، بنده به منابعی در باره وثیقه ها، بخصوص وثیقه های بانکی بسیار نیازمندم و ممنون میشوم محبت و راهنمایی فرمایید
دکتر شیروی
بهمن ۳, ۱۳۹۲
سلام می توانید از مقررات اتاق بازرگانی بین المللی حاکم بر ضمانتنامه های عند المطالبه شروع کنید که معروف به مقررات URDG مراجعه کنید.
آزاده
دی ۱۰, ۱۳۹۲
سلام استاد گرامی، مطلب شما داغ دلم را تازه کرد
من هم به نوبه خود گرفتار این القاب شده بوده و هستم، عاشق یادگیری هستم، اگر مطالعه می کنم به خاطر این عشق است. دانشجوی ارشد بیوتکنولوژی هستم، رشته ای که بدون مطالعه و پژوهش و تلاش برای آن معنایی متصور نیستم. متاسفانه سیستم دانشگاهی بارها مرا مایوس و بی انگیزه کرده، ولی تاحدودی این انرژی های منفی را از خود دور کرده ام. احساس می کنم حتی اگر تمام تلاش و پشتکار خود را هم به کار بگیرم، نمی توانم از سنگ اندازی ها و موانعی که بر سر راهم وجود دارد، عبور کنم. در نتیجه مصمم شده ام که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بروم. مطمئنم که بر سر راه شما هم چنین مشکلاتی وجود داشته، خواهشمندم در این زمینه راهنمایی ام کنید
باتشکر
دکتر شیروی
دی ۱۳, ۱۳۹۲
سلام هیچ وقت همه چیز برای ما جفت و جور نیست به خصوص طوری که ما می خواهیم. باید با جدیت کاری با مشکلات مقابله کرد. اگر در جاهای کوچک شکست بخوریم در چالشهای بزرگتر حتما بازنده خواهیم بود.
هاشم احمدی
آذر ۲۹, ۱۳۹۲
سلام
استاد بزرگوار بنده هم همچون حضرتعالی رشته دبیرستانم ریاضی بود و باز هم هچون شما به من لقب خرخون داده بودن ولی این باعث نشد سرخورده بشم و بامعدل دیپلم نوزده و پنجاه و پنج صدم دبیرستان را به پابان بردم و با رتبه ۳۴۱ در کنکور سراسری در رشته مهندسی برق پذیرفته شدم.اما دست تقدیر باعث شد از ترم دوم دانشگاه وارد دانشکده علوم قضایی بشم و تحصیلاتم رو در رشته حقوق ادامه بدم.هرچند ابتدا خوندن این رشته برام سخت بود ولی به مرور بهتر شد و تاثیر مطالعات ریاضی دبیرستان رو توی درک دروس و به خصوص دروس تحلیلی مثل مدنی به خوبی احساس کردم.بعد از اتمام دوره کارشناسی وارد دوره کاراموزی قضایی شدم و در این دوره باکسب معدل نوزده و هفت صدم به عنوان رتبه اول وارد منصب قضا شدم و اکنون مدت یکسال است که مشغول خدمتم.هرچند به شغلم علاقه مندم ولی میل وافری هم به ادامه تحصیل و تحقیق و پژوهش دارم که با مطالعه مطلب شما و جسارتا مقایسه خودم با سالهای نه چندان دور شما اشتیاقم بیشتر شد.امیدوارم بادعای شما و لطف خدا بتوانم همچون شما به کشورم خدمت کنم.
موفق باشید
ندا
آذر ۲۷, ۱۳۹۲
سلام استاد عزیز و دوست داشتنی و صادق و خووووووووووب
متن شما سرشار از احساس بود… همه نوشتن انگیزه گرفتیم اما من نا امید شدم
از خودم بدم اومد
هیچوقت آدم موفق و پرکاری نبودم
در حد درس های دانشگاهی پیش رفتم و نه بیشتر…
العان هم دانشجوی ارشد مجازی (پردیس فارابی در گرایش نفت و گاز) هستم و بسیار پشیمان و غمگین از این ک پسفردا توی مصاحبه دکتری اجازه سلام کردن هم ب بنده نخواهند داد
برایم دعا کنید
پاینده باشید استاد منحصر ب فرد
از خواندن نظر جنابعالی خوشحال میشم
دکتر شیروی
دی ۱, ۱۳۹۲
سلام جواب سلام که واجب است ولی این که در رقابت ممکن است شما انتخاب نشوید این امکان هست مگر ضعف مجازی بودن و نداشتن پایان نامه را به نحوی برطرف نمایید.
حسین
دی ۸, ۱۳۹۲
سلام . با نظر شما موافقم چون خودم فارغ التحصیل دانشگاه آزاد از رشته حقوق بین الملل هستم اما میشه با داشتن یه رزومه خوب و قوی علمی و مقالاتی، ضعف دانشگاه و کم کاری گذشته رو برای مصاحبه دکتری جبران کرد… موفق باشید
مریم
آذر ۱۳, ۱۳۹۲
با سلام و خدا قوت خدمت استارعزیز.
من اتفاقی وارد سایتتون شدم و این متن و خوندم.خیلی عالی بود و خیلی به دلم نشست.من دانشجوی سال ۳ مهندسی شیمی هستم.تا دوم دبیرستان خرخون بودمو بعد یه سری مشکلات پیش اومد و از درس عقب افتادم،بعدشم خودمو به تنبلی زدم و در اون غرق شدم.با خوندن متنتون میخوام منم بار دیگه خرخون بشم.به امید موفقیت.
ممنون که وقت میذارید.
masom
آبان ۲۴, ۱۳۹۲
سلام استاد من متن شما رو خوندم خیلی خوب بود من هم دوره ای خرخون بودم از درس خواندن لذت می بردم ساعت ها بدون خستگی درس می خوندم بدون اینکه متوجه گذر زمان شوم دانشجوی سال ۴برق هستم اوایل به دلیل مشکلات ساعات مطالعاتیم کم شد طوری که با ۱۲ نمراتم پاس شد الان نمی دانم چی کار کنم چگونه ضعفم را جبران کنم هر چقدر درس می خوانم نمی توانم جبران کنم چه کنم ممنون از اینکه وقت میگذارید وپاسخ می دهید
دکتر شیروی
آبان ۲۵, ۱۳۹۲
سلام این که می فرمایید قابل جبران نیست را قبول ندارم. باید بیشتر وقت بگذارید و تمرکز کنید. عقب افتادن چند ساله در کل زندگی خیلی تأثیر نمی گذارد مشروط به این که راه را پیدا کنید.
شیشه بری
آبان ۲۲, ۱۳۹۲
سلام اقای دکتر، مطلبتون(خرخون) رو خوندم
ایا اجازه هست در یکی از فروم ها منتشرش کنم
به نظرم خیلی جالب هست
www.mojsazan.com
منتظر اجازه ی شما هستم
دکتر شیروی
آبان ۲۵, ۱۳۹۲
سلام با ذکر منبع اشکالی ندارد.
دانشجوی پردیس فارابی
آبان ۲۲, ۱۳۹۲
سلام آقای دکتر، آیا با توجه به تفاوتهای رشتهی حقوق در ایران و اروپا یا آمریکا، شانسی برای ادامه تحصیل دانشجوی ایرانی مثل من، در مقطع ارشد یا دکترا در خارج از ایران وجود دارد؟
اگر به نظرتون ممکن هست، ممنون میشم اگر پیشنهاد یا راهکاری هم ارائه کنید تا به از همین الان به کار ببندم.
ممنونم.
دکتر شیروی
آبان ۲۵, ۱۳۹۲
سلام، بله بسیاری از حقوقدانان ایران از قدیم در کشورهای خارجی تحصیل کرده اند. بهتر است از فوق شروع کنید.
نوروزی
آبان ۱۴, ۱۳۹۲
سلام عرض میکنم خدمت شما استاد گرامی
با تشکر از مقاله زیبای شما می خواستم بدونم آیا امکان این هست که در ترجمه برخی لغات تخصصی حقوق به بنده کمک بفرمایید یا مرجعی را به بنده پیشنهاد دهید؟ اگر چنین است خواهشمندم آدرس ایمیل تان را در صورت امکان، در اختیار بنده قرار دهید تا مجموعه ای لغاتی که در ترجمه آن ها با مشکل روبر وشدم را با جنابعالی در میان بگذارم.
با تشکر
دکتر شیروی
آبان ۱۴, ۱۳۹۲
سلام، ایمیل اینجانب در بخش تماس وجود دارد که می توانید مراجعه کنید ولی به هر حال باید مراعت وقت اینجانب را هم بکنید.
نرجس
آبان ۵, ۱۳۹۲
سلام همه تو مدرسه به من میگن خرخون یا فشفر خسته شدم اینقدر گفتنو گفتن تا این که نمره هام از ۲۹ به ۱۹ یا ۱۷ اومده هه ولی خودمم دیگه دوست ندارم درس بخونم همش یا موبایل یا کامپیوتر نمیتونم ترکم کنم شما یگید چی کار کنم خیلی نمره ام افتضاح شده در ضمن منم خییییلی ریاضی دوست دارم البته اگه معلمه ادم باشه از عربی تاریخ و… خوشم نمیاد اه اه
دکتر شیروی
آبان ۷, ۱۳۹۲
سلام، هیچی اجازه نده دیگران آینده شما را خراب کنند.
boshra
آبان ۴, ۱۳۹۲
با سلام خدمت استاد گرامی
تک تک جملاتتون به دلم نشست..نه!باید بگم توی ذهنم حک شد…
دلم میخواد به لطف خدا بتونم به این حرفای با ارزش از این لحظه به بعد عمل کنم.انشالا…
بنده ی خدا
آبان ۱, ۱۳۹۲
با سلام استاد ؛ اولین بارم بود یه سایتتون سر میزدم ولی واقعا مشتری شدم
دانشجوی ارشد هستم موضوعی که چهارماهه دارم براش زحمت میکشم توی گروه یه دانشگاه دولتی سر لج و لج بازی استادا با هم هی داره رد میشه موندم چی کنم ولی تمرکزم رو از دست ندادم از موضوعم دست کشیدم اگر زحمت بکشید یک حوزه کاری پایان نامه به من معرفی کنید که یه پایان نامه خوب ارشد ازش بیرون بیاد ممنون میشم.(کاری میخوام بکنم که بیشتر از رفع تکلیف باشه و بدرد آینده ام هم بخوره)تخصص استادایی که من علاقه کار باهاشون دارم بیشتر مسولیت؛قراردادها؛مالکیت معنوی؛ایین دادرسی است البته استاد با انگیزه در زمینه تحارت بین الملل هم داریم
سپاسگذار از شما
(اگر به ایمیلم بفرستید ممنون میشم ولی این پست رو هم هر روز چک میکنم)
دکتر شیروی
آبان ۷, ۱۳۹۲
سلام بنده خدا چطور می توانم برای شما موضوع انتخاب کنم شما باید خودتان توانایی کار روی یک موضوع را داشته باشید که این امر از مطالعات قبلی شما نشات می گیرد.
شاگرد کوچک شما
مهر ۲۸, ۱۳۹۲
استاد عزیزم
افتخار گذراندن دروس مختلفی را با شما داشته ام. بدون هیچ اغراقی شما دوست داشتنی ترین استاد زندگی من بودید. بطوریکه هنوز با شنیدن اسمتون بی نهایت دلم هواتونا می کنه.
مدتی است به عنوان کارشناس حقوقی در اداره ای استخدام شده ام اما به هیچ وجه این کار پاسخگوی نیاز من به کسب علم نیست. من عاشق حقوق هستم ولی به پول این کار هم نیاز دارم. از یک طرف خوشحالم که تو این بی کاری تونستم سر کار برم ولی از طرف دیگه به شدت وقت و انرژیم گرفته میشه بطوریکه نه وقت مطالعه و تحقیق دارم و نه انرژی و حال و حوصله ای برای این کار. با اینکه به اصطلاح کارشناس حقوقی هستم اما با مسائل حقوق عمومی آن هم به صورت بسیار جزئی سرو کار دارم. در زندگیم دچار روزمرگی شدم کارم این شده که راس یک ساعتی بیدار شم،کارهای تکراری کنم و راس ساعتی بخوابم. این در حالی هست که در تمام دوران تحصیلم(بجز ارشد) شاگرد اول بودم و با اصطلاح خرخونی به شدت آشنا هستم. استاد دلم برای خرخونی به شدت تنگ شده لطفاراهنمایی کنید چه طور می تونم هم کارما داشته باشم و هم در علم و تحقیق مثل شما به مدارج عالی برسم. انتظار معجزه ازشما ندارم اما به شدت نیازبه راهنمایی بزرگی مثل شما دارم.
دکتر شیروی
مهر ۳۰, ۱۳۹۲
تا به حال موفق بوده اید و اگر تصمیم جدی به کاری داشته باشید حتما موفق می شوید. دلیل عمده موفقیت ذهن ما است که به ما انرژی مثبت با منفی برای انجام کاری می دهد. باید جنبه های مثبت یک کاری را مرتب مرور کرد تا ذهن دستور حرکت را صادر کند.
احمدرضا
مهر ۲۷, ۱۳۹۲
سلام خدمت استاد عزیز
نوشته شما بسیار انرزی زا بود مخصوصا این قسمت(توفیق در گرو چیزی است که مردم عادی ان را غیر عادی می پندارند و آن را به خریت نسبت می دهند.)با تشکر از شما که با این مرتبه علمی و بدون شک با این گرفتاریهای این روزگار امثال من رو قابل میدونید و براشون می نویسید و جواب سوالاتشون می دهید.
فرشاد
مهر ۲۷, ۱۳۹۲
خاطره تلخ جوانی به بیان شیرین استادی چه زیبا بر دلم نشیت. گویا تنها ابزار و وسیله توجیه دلمردگان و بسیاری از اهل علم از نوع واحد بوده است. اما هر چه که باشد، همانطور که استاد فرمودند در ناصوابی آن شکی نیست.
هادی صدیقی
مهر ۲۶, ۱۳۹۲
ای بزرگ و ای نازنین، می ستایمت و از دستان طبیعت برای تو آنچه را که شایانی طلب میکنم که وجود و فروزندگی چون تویی دستمایه اندیشه های شگرف و سترگی در فردای میهنم خواهد بود.بسا کسا که سر تعظیم بر شایستگی های ناتمامت فرود دارندومن نیز از آنانم.شاد زی و مانا باش
سروش
مهر ۲۵, ۱۳۹۲
سلام استاد جواب سئوال منو نمیدین؟.آیا بر اساس مطلب خرخونی که فرمودین ریاضیات شما خوب بوده این مسئله در موفقیت امروز شما چقدر تاثیر گذاشته؟تاثیرش چشمگیر بوده یا ناچیز یا اینکه اصلا هیچ تاثیری در مشاغل حقوقی و امثالهم نداره؟من خودم به ریاضی علاقه دارم در صورتی که انسانی خوندم.استاد من هر روز به سایت سر میزنم که جوابمو بدین. نا امیدم نکنین
دکتر شیروی
مهر ۳۰, ۱۳۹۲
سلام، من دبیرستان ریاضی بودم و طبیتعا فکر ریاضی در حقوق موثر است ولی این به این معنا نیست که کسی که ریاضی نخوانده نمی تواند یک حقوقدان قابلی بشود.
علیرضا ز
مهر ۱۹, ۱۳۹۲
از خواندن “خر خون” بسی عبرت گرفتیم، بسی خندیدیم
بسی درباره اش فکر کردیم
در نهایت لذت بردیم
تـــشـــکـــر
منتظری
مهر ۱۹, ۱۳۹۲
با عرض سلام
مدتها بود به شما و وب سایتتان سر نزده بودم و چقدر در این مدت شما را و حرفهای دلنشینتان را در زندگی ام کم داشتم . ممنونم بخاطر تمام انگیزه هایی که همیشه در من زنده کردید
سالم و شاد باشید
حیدر
مهر ۱۷, ۱۳۹۲
سلام استاد خسته نباشید
تا الان سعادت زیارت شما را نداشته ام اما باواسطه(ازطریق آثار) از وجود شما بهره بردم. اولین باره که به سایت شما مراجعه میکنم از صراحت و صداقت شما شوکه شدم و از رابطه نزدیک با دانشجویان به شوق اومدم. آنجه نوشتید جز حقیقت نیست. حقیقتی شیرین برای خرخونها و تلخ برای نخونها.
البته مثل خیلی از کلمات کلمه “خر” هم چند معنی داره که یک موردش نام حیوان است. واژه خر خصوصا زمانی که با سایر کامات میاد به منظور بیان بزرگ بودن ، زیاد بودن، کامل بودن و… است مثل: خرگوش( موجودی با گوش بزرگ) خرچنگ(موجودی با چنگ بزرگ) خرپول(کسی که پول زیادی دارد) خرفهم(کسی که موضوعی را خوب و کامل فهمیده باشد)و… پس خرخونی اصلا صفت بدی نیست.
راه موفقیت و توسعه این سرزمین افزایش جمعیت خرخونهاست. درنتیجه صفت خرخونی صفتی قابل ستایش است و این مطلب شما که قطعا در افزایش آمار خرخونها اثر دارد قابل تقدیراست. موفقیت شما نتیجه همت بلند شما بوده است انشااله موفق و تندرست باشید.
همت بلند دار که مردان روزگار *از همت بلند به جای رسیده اند
حسینی
مهر ۱۴, ۱۳۹۲
سلام استادعزیزم
برای دسترسی به مقالات و منابع خارجی اگر ممکن است محبت بفرمایید چند سایت معرفی بنمایید.با سپاس فراوان
دکتر شیروی
مهر ۱۷, ۱۳۹۲
عمده سایتها پولی هستند یا از طریق دانشگاه ها اقدام کنید. مثل Westlaw Heinonline lexis-nexis
MODA 1560
مهر ۱۴, ۱۳۹۲
دست شما درد نکنه
از این به بعد من هم خرخون خواهم بود در حالی که در طول ۱۲ سال تحصیل از خرخونی بدم می آمد
مینا
مهر ۱۲, ۱۳۹۲
استاد گرامی با سلام ینده مدیریت میخوانم و چند نمونه از مقالات شما مانند BOT و بیع را خوانده ام و از متن بسیار شیوای آن بسیار لذت بردم و آموختم و امروز که اتفاقی سایت شما را دیدم و اتفاقی تر این مطلب بالا را خواندم بسیار به دلم نشست و بسیار در من اثر گذاشت و میخواهم همت کنم و نتیجه آن را در چند ماه آتی به گوشتان برسانم.تازه امروز شروع کرده ام و میخواهم یک مقاله را با عنوان حقوق تجارت آغاز کنم.
ایران با داشتن فرزندانی چون شما به خود میبالد و من برای تمام فرزندان عزیز ایران از درگاه خداوند سلامتی و شادابی آرزومندم
فروغ نظربیگی
مهر ۴, ۱۳۹۲
به شما افتخار میکنم با تمام وجود از صمیم قلب به صداقتتان به بزرگواریتان به همت و کوششتان. جاودانه باشید استاد.
حمید حمیدیان
مهر ۱, ۱۳۹۲
واقعا لذت برم از متنی که مبتلی به زیادی داشت.
برای استادم
شهریور ۱۲, ۱۳۹۲
میستایمت که سالیانی است گوهر وجودت را برایمان با سخاوت به تماشا گذاشته ای…
مگر میشود با انگشتانه ای از کلمات اقیانوسی راپیمانه کرد؟! مهتاب خاطرات را در تمامی شب دلتنگی ام مینگریستم. خاطراتم را مرور میکردم، چه روز هایی ،همه بهار بودند. خاطراتم با سپیدی موی تو پیوند خورده بود. گاه گاهی کلون کلاس تنهایی مان رادستهای مهربانی به صدا در می اورد و لرزش دوباره ای از دلم عبور میکرد، تو می وزی، آغوش کلاس باز میشود و دستهای غرق در مهربانی و مکاشفه ات را بوسه میزند. اما هنوز چشمهای تو اینقدر نیلوفرانه نبودند. من از پشت کمان کشیده روز ها به تو نگاه میکنم و ارزویم در انگاه این است که هیچگاه تکیده و مغموم در نسیم دلتنگی راه طی نکنی و تلخ و سوگوار نفس نکشی. به سرمه سالها چشمانت را سیاه کرده ای و برای من ، برای مایی که رویاهایمان را غلتان غلتان در سراشیبی ناامیدی سرازیر کرده ایم و ارزوهایمان را به مناقصه گذاشته ایم ، مایی که دیگر خون هیچ عبوری به جاده پرفراز افکارمان رنگ نمیدهد، گلهای ناز امید ونشاط را پست میکنی که در برویش بگشاییم.
استادم ؛
شعر زندگی ات رابه خاطر انهایی که به اعتماددستهای گرم تو به زمستان لبخند میزننددلنوازانه بسرا .
میگویند زندگی هنگامی خوشایند و دوست داشتنی است که افسانه اش با قلم محبت سروده شود و لحظه هایش با بهروزی سپری گردد. افسانه زندگی و حیات ما را تو خوشایند کردی، پس بمان، برای ما که بی تو …
تقدیم به استادم
و با عذر خواهی از جانب کسی که… که اگر گفته…! شاید… و میدانم که او نیز میداند که با چه کسی سخن گفته و میدانسته مهربانی و گذشت وفروتنی شما را…
دکتر شیروی
شهریور ۱۳, ۱۳۹۲
تنها به خاطر زیبایش منتشرش کردم و این که چقدر در این دنیای وانفسا هنوز حتی اگر کار کوچکی انجام دهی دیگران چقدر آن را زیاد قدر می شناسند.
میثم
شهریور ۷, ۱۳۹۲
سلام استاد عزیز.
نوشته ی شما مرا یاد دوران دبیرستانم انداخت.
جناب شیروی در تایید حرفهای شما باید بگویم کسی که در راه هدفش از هیچ تلاشی دریغ نکند مورد حسادت دیگران واقع میشود و ما درس خوان ها چون منظور اینگونه افراد را درک میکنیم باید همیشه به کارمان ایمان داشته باشیم تا انها را درین اتش حسادت بسوزانیم.اینگونه افراد نمیدانند اینگونه انگیزه ی ما چند برابر میشود و به هدفشان که ناامیدی ماست نمی رسند.
گامی که ما امروز در زندگی مینهیم جاپای فرزندانمان خواهد بود و اگر انسان غیرتمندی باشیم ادرس اشتباهی به نسل اینده که از خون ماست نشان نمیدهیم
شما به جایگاهی رسیدید که افراد دانشجویی مثل ما خیالشان راحت باشد در انتخاب مسیر دچار اشتباه نشده اند.
یک سوال اینکه کدام یکی از ان افراد که شما را به این نام خواندند توانستند به مرحله ای برسند که الگو باشند؟
دانشجویان مثال میزنند چون فلانی رسید و موفق شد من هم میشوم و این اعتماد به نفسی که میگیرند حتی بدون اینکه شما ان افراد را بشناسید لطفی ست برایشان.چه کسانی میتوانند چنین لطفی ندیده به کسی بکنند جز افرادی مثل شما؟
در دبیرستان به بنده میگفتند خرخون کودک درونم میگریست ولی حالا که کودک درونم را با همین کتابها پرورش دادم به جملاتشان میخندد.تنها حضور ما کنارشان بدون توهین و سخنی عذاب وجدان انهاست و مطمئن هستم با خودشان میگویند که کاش من هم خرخون بودم و هنوز نمیدانند اسم ان درسخوانی ست.
بنده امسال ارشد امتحان دارم و میخواهم با درسخوانی شکست دوران کنکور لیسانس را جبران کنم و در دانشگاهی خوب قبول شوم.حتی اگر دوباره مرا به این القاب مفتخر کنند. شکستی که باعث ان لطمه های روحی بود که خوردم و با معدل ۱۹.۵۰ سوم دبیرستان دانشگاه ازاد قبول شدم.
بنده با نوشته های شما احساس نزدیکی کردم و انگیزه ام چندین برابر شد .از اینکه برای ما وقت میگذارید تشکر فراوان
شاگرد
شهریور ۵, ۱۳۹۲
با عرض سلام استاد گرامی. من دانشجوی ترم ۵ حقوق هستم. چند سوال از خدمتتون دارم : ۱. من بدون کنکور می توانم وارد ارشد شوم اما الان دید خوبی نسبت به کسی که بدون کنکور وارد ارشد می شود نیست. حال سوالی دارم که آیا کنکور ارشد بدهم یا خودم مطالعه کنم و بدون کنکور وارد ارشد شوم. ۲. درباره گرایش ارشد به حقوق خصوصی و حقوق بین الملل علاقه دارم. به نظر شما جامعه ما به کدام یک از این دو رشته نیازمند فارغ التحصیل بیشتری است؟ با تشکر
دکتر شیروی
شهریور ۶, ۱۳۹۲
سلام دید دیگر چی است؟ هر کدام از دو طریق که امکان دارد اقدام کنید.
علی
شهریور ۲, ۱۳۹۲
سلام استاد بزرگوار
این نوشته شما را با جان و دل درک کردم
چرا که روزی خودم دیگران را به این صفت متهم میکردم و امروز دیگران مرا. استاد خوشحالم که امروز در بیست و چندسالگی ام فهمیده ام که خرخوانی بهترین صفتی است که امروز باید بدان ببالم.
استاد به خودتان افتخار کنید و خرده تراوشات اذهان عقده ای را جدی نگیرید.
درپناه حضرت حق
(هرچند بنده هیچگاه رسما دانشجو شما نبودم اما بواسطه کتابهای گرانقدر و همچنین وب سایت تان دانشجو محسوب میشوم ، و حق مخطاب قراردادن شما با لفظ استاد را برای خودم قائلم)
ک
مرداد ۲۷, ۱۳۹۲
سلام
بنده سال گذشته وارد دانشگاه شدم. یکی از چهار دانشگاه برتر صنعتی ایران. تصوری که از اساتید دانشگاه داشتم پس از این یک سال کاملا دگرگون شد و متاسفانه نه در جهت مثبت! اما امروز که با سایت شما و شما آشنا شدم پی بردم که موجودی که بنده در ذهن داشتم خیالی نبوده! کاش اساتید ما هم کمی از شما یاد بگیرند! در این یک سالی که گذشت بده چیزی جز غرور از انها ندیدم! من خودم خیلی دوست دارم روزی استاد دانشگاه شوم. در طول همین سالی که گذشت با این اخلاقیاتی که از اساتیدمان دیدم با خودم عهد کردم که اگر روزی این اتفاق افتاد مانند اساتید خودمان نشوم!
باز هم تشکر!
قدر خودتان را بدانید!
مسعود شیروی
مرداد ۲۶, ۱۳۹۲
سلام،اگر یک نفر بعد از دو سال سر کاری بره که به رشته اش هیچ ربطی ندارد و بعد پتک تو سرش بخورد و بخواهد ارشد یا وکلا امتحان دهد چه کاری باید انجام دهدو چه کلاس یا کتاب کمک آموزشی بگیرد؟
دکتر شیروی
مرداد ۲۸, ۱۳۹۲
سلام، باید مثل یک بچه خوب بنشیند و درس بخواند.
مهتاب
مرداد ۲۴, ۱۳۹۲
با سلام خدمت استاد عزیزی که با نوشته هایش همیشه روی دیگری را فاش میکند
خیلی زیبا بود شما واقعا کیمیاگرین و دوست دارم با افتخار بگم یکی از انسانهای خیلی زیاد دوست داشتنی زندگی من هستین بعضی روزها کلاس مدنی سه و پنچ رو که به یاد میارم که با چه تحلیل خاصی مطالب رو ارائه میدادین واقعا دوست دارم دوباره برگردم به روزهای شاگردی شما شیوه تدریس و نحوه ی انتقال درسها حتی دلنوشته هاتون منحصر به فرده.همیشه سلامت باشین…….
ابوالفضل
مرداد ۱۹, ۱۳۹۲
عالی بود این دلنوشته استاد، از امروز من هم به خرخونی خودم افتخار میکنم و با حرف دیگران سست نمیشم ، امروز اولین روزی بود که با شما و این سایت آشنا شدم و از خواندن و گشت در مطالب حظ وافر برده و امید و انگیزه ام دوچندان شد،
از استاد فرحناکیان تشکر فراوان دارم که این سایت رو به حقیر معرفی کردند
پیروز باشید
شاهین
مرداد ۱۸, ۱۳۹۲
با سلام خدمت استاد عزیز
من فارغ التحصیل کارشناسی ارشد بازرگانی گرایش مالی هستم .با توجه به علاقه ای که به رشته حقوق و وکالت دارم و هم به جهت بازار کار این رشته و درآمد وکالت آیا اینکه بخوام یه کارشناسی حقوق بگیرم کار درستیه یا رشته تحصیلی خودم را ادامه بدهم.
دکتر شیروی
مرداد ۱۹, ۱۳۹۲
سلام، همان رشته خودتان را ادامه بدهید بهتر است. بعد از ارشد چطور مجددا وارد کارشناسی شوید.
مهسا
خرداد ۲۱, ۱۳۹۴
سلام خسته نباشید من دانشجوی فیزیک هستم هنگام درس خواندن استرس میگیرم و همیشه نا امید هستم کمی هم افسردگی دارم که باعث پسرفت من شده چطور میتونم به خودم کمک کنم??????
دکتر شیروی
خرداد ۲۲, ۱۳۹۴
سلام استرس که با افسردگی نمی خواند. افسردگی یعنی بی حالی و بی انگیزگی در حالی که استرس یعنی نگرانی و با خیالی.
فرهاد
مرداد ۸, ۱۳۹۲
سلام استاد عزیز
ببخشید اگه سوالم با نوشته زیبای شما ارتباطی نداره،من فارغ التحصیل ارشد دانشگاه علامه طباطبائی (آموزش محور) هستم،به نظر شما آیا داشتن مقاله به منظور اثبات علائق پژوهشی جهت مصاحبه دکتری کفایت می کنه یا اینکه من مجبورم دوباره مدرک کارشناسی ارشد در رشته خودم(با پایان نامه )بگیرم؟
سپاس
دکتر شیروی
مرداد ۸, ۱۳۹۲
سلام در مورد فارغ التحصیلان آموزش محور مسئله خیلی روشن نیست. از لحاظ مقررات منعی برای ورود به دکتری نیست ولی به هر حال در شرایط مساوی به کسانی که پایان نامه و مقاله دارند نسبت به بقیه ترجیح داده می شوند.
شهاب الدین
مرداد ۵, ۱۳۹۲
سلام استاد عزیز. هزاران تحسین ناقابل و بی ارزش بنده تقدیم شیرینی و نمک نوشته ی زیبایتان… چقدر صمیمی بود! قطعا تاثیر خواهد گذاشت و شما به نیت خیرتان می رسید. خدا حفظتان کند
عارفه
مرداد ۵, ۱۳۹۲
سلام.خیلی اتفاقی بامطلباتون آشناشدم.چه انسان والایی!به راستی که اساتیدی چون شما بسیارکم یاب ونادرند.بااجازه از شماوعرض پوزش می خواستم منو راهنمایی کنیید.من دانشجوی ترم۵حقوق هستم.ماجرای بنده ازاونجایی آغازشدکه بازحمت زیادوتحمل سختی ودر عین ناباوری اقوام تونستم رتبه خوبی در کنکورکسب کنم.آخه من شرایط خیلی بدی داشتم.وقتی خودمو باهم دانشگاهیام مقایسه میکنم که باچه امکاناتی بزرگ شدن وکسب تجربه کردن،خدارو بخاطرتواناییام شاکرم.امامتاسفانه درانتخاب رشته بزرگترین اشتباه زندگی ام رو انجام دادم.رشته ای که علاقه ای به اون نداشتم.وبدترازهمه دانشگاهی به جزشهیدبهشتی وتهران!روزهاوشبام به گریه گذشت،بعدعیدقصدانصراف ازدانشگاه رو داشتم البته اونم به دلیل حرفای یکی ازاساتید!اون استادبهم گفت توتحلیلت ضعیفه و…ای کاش می دونست که من درتمام۴ترم تنهادرسی رو که خوندم جزای عمومی۱ بود.بگذریم!خوشبختانه یکی ازاساتیدخانم شدفرشته ی نجاتم!استادی بدون غرور!حالا من موندم وکلی مطلب که نمی دونم ازکجاوچطوربایدخونده بشه!برخی اساتیدبهم گفتن گرایش ارشدخودتومشخص کن ومطالعاتت رو بااون تنظیم کن!ولی باتوجه به این که معدل کل من۱۶.۷۰هست نمی تونم تصمیم بگیرم که بااین نمره می خوام چیکاره بشم.آیامیشه بابالاتربردن معدلم به تدریس فکرکنم؟علایق من درعمومی وبین الملل وکمی هم نفت وگاز هست.البته نمیدونم اگه عمومی بخونم چه آینده شغلی دارم؟آخه فکرکنم دنبال علاقه رفتن برابچه پولداراست!
ممنون میشم اگرراهنمایی بفرمایید هرچند این بیت رو باخودم زمزمه میکنم«ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه توست»پوزش بنده رو پذیرا باشید
دکتر شیروی
مرداد ۵, ۱۳۹۲
سلام، وقتی با سختی توانستی در کنکور برای لیسانس موفق شوید در فوق لیسانس هم موفق خواهید شد. ابتدا باید دروس حقوق را خوب مطالعه کرد و سپس در فکر تخصص و گرایش بود. این اشتباه است که تنها درسهایی از حقوق را بخوانید یا وقت بگذارید که در ارشد گرایش مورد نظر شما عنوان امتحانی است. تلاش، برنامه ریزی و مشورت با اساتید می تواند به شما کمک کند.
امیر یاوندحسنی
مرداد ۳, ۱۳۹۲
سلام و درودفراوان به محضر استاد فرزانه ام
استادطاعات وعباداتتون مقبول درگاه حق تعالی ان شاالله!!!
استاد من یه جوون ۱۹ساله ام وهنوزوارد دهه دوم عمرخودم نشدم،از مدتی که باسایت شما آشنا شدم انقلابی درمن به پاشده،مخصوصا از زمانی که بنده رو در ذیل مطلب چرا می نویسم موعظه فرمودید!!!
استاد من در تمام لحظه های افطار و نیایش هام دعاتون میکنم که این چنین دراوج بانهایت مهربانی و فروتنی حتی از راهنمایی و هدایت امثال بنده نیز فروگزار نمی کنید!!!
استاد چند سوال ازمحضرشریفتون داشتم؛ممنون میشم راهنماییم کنید!
۱.اینکه مدرک دانشگاهی که از طرف دانشکده های دانشگاه تهران نظیر دانشکده فنی کاسپین و فومن که خارج از تهران هستند با دانشکده های داخل دانشگاه تفاوتی داره یانه؟(از نظرعنوان واعتبار آیاتفاوتی دارند؟جهت ادامه تحصیل احتمالی مقاطع بالاتر در خارج ازکشور و…)
۲.برای تحصیل در مقطع کارشناسی بین دو رشته مهندسی صنایع و مهندسی عمران مانده ام،از نظرعلاقمندی به هردو علاقمندم ولی درباره آینده تحصیلی و شغلی آنها مانده ام،ممنون میشوم در این زمینه نیز راهنماییم بفرمایید.
و مورد آخر اینکه تحصیل در رشته مهندسی عمران دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی را با توجه به استخدام پس از اتمام تحصیل توصیه میفرمایید یا تحصیل در دانشگاه های سراسری خارج از تهران را؟(مثلا صنعتی بابل یا تبریز)
استاد بزرگوارم از جسارتی که در تعدد سوالاتم کردم پوزش میخوام ولی این روزا شدیدا ذهنم رو به خودشون مشغول کردن!!!
بازم از دقت نظری که در پاسخ به سوالات تک تک شیفتگانتون دارید صمیمانه سپاسگزارم و همواره دعاگوتون درتمام لحظه هام هستم!
دکتر شیروی
مرداد ۳, ۱۳۹۲
سلام، ۱- ممکنه از جهت مدرک مهم نباشد ولی به هر حال در مرکز شما از اساتید و امکانات بهتری برخوردارید. ۲- مهندسی عمران بیشتر کار دارد. ۳- تعهد آموزش و پرورش از جهت مالی خیلی خوب نیست.
احد طاهری
تیر ۳۱, ۱۳۹۲
سلام استاد
دوره فوق لیسانس شما همیشه به من می گفتید، دیگه مثل کارشناسی فعال نیستی. ولی استاد باور کنید، هم دوره های ارشدم چنان اذیتم می کردن که اصلا رمق صحبت کردن در کلاس رو نداشتم، توی کلاس حقوق مدنی تطبیقی، وقتی دکتر … ازم سوالی پرسید و گاها تعریف می کرد، یکی از دانشجوا با اعتراض و لحن خیلی بدی گفت، مگه غیر از این آدم دیگه ای نیست، کلاس حقوق تجارت بین الملل وقتی شما گفتید، که چرا مثل کارشناسی دیگه نیستید، خواستم دیگه به حرفشون اهمیت ندم، و در مورد کنوانسیون بیع بین المللی پرسیدم، شاهد بودید که آقای گ نگذاشت حرفم را تموم کنم و داد کشید، اصلا این کنوانسیونو خوندی، داری اظهارنظر می کنی. اگه روزی از کلاس غیبت می کردم، هیچ کدوم حاضر نبودند مطالب جلسه ای رو که غیبت کردم بهم بدند. همیشه می گفتند باید توافق کنیم کلاس نریم. یادم میاد وقتی کنفرانسی می دادم یه عده اعتراض می کردن، می گفتن تو با استادا لابی میکنی نمره میگری و با نمره ۱۵ که شما به من دادید خیلی خوشحال شدم، به خصوص اینکه توی کلاس گفتید، آقای طاهری باید بدونه که نمره۱۹ می گرفت به خاطر تلاشش بود. حتی در عکس های یادگاری که با استادا می انداختند، از اینکه من تو عکس باشم خوشحال نبودن این صرفا خلاصه ای بود…
استاد به نظر شما من توی دکتری هم به همین صورت ادامه بدم و درسم را فدای لابی ها بچه ها نکنم، درسته؟ آیا هزینه ای که بابتش می پردازم، به طوری که از عده ای از هم دوره ای هام متنفر میشم، در قبال نتیجه ای که میگیرم ارزش داره؟
دکتر شیروی
مرداد ۱, ۱۳۹۲
سلام، اینقدر به دهن این و آن نگاه کن که زندگی خودت را تباه کنی.
شاگرد کوچک شما
تیر ۲۹, ۱۳۹۲
سلام براستاد عزیز ومهربانم
ممنون از نوشته های بسیار زیبایتان.انقدر محو خواندن متن(خرخونی)شده بودم که وقتی به خودم اومدم دیدم صورتم خیس خیس ! تمام حرفهایتان به دلم نشست.نمیدونم انگار به حال خودم گریه کردم .یاد روزهایی افتادم که تمام وقتم را برای کسانی گذاشتم که بهم نیاز داشتن اما وقتی تنها بودم کسی نبود.ممنون استاد مهربانم پراز انرژی شدم .بیشتر از همیشه دوستتان دارم .عمر طولانی همراه با سلامتی وموففیت های روز افزون برای شما آرزومندم .
(درانتها یه اعترافی بکنم من همیشه از شما وموفقیت های شما برای همسرم تعریف می کنم ابتدا حسودیش می شد که چرا انقدر از شما تعریف می کنم اما الان بهم می گه می خوام مثل دکتر شیروی بشم .دوستتان دارم)
محمد
تیر ۲۸, ۱۳۹۲
سلام
bookworm هم اصطلاح انگلیسی خرخونه. همونطور که اشاره فرمودید، “خر” در مباحث ادبیات فارسی استعاره از بزرگ و سنگین و زباد هم است.
آدمی تا تربیت نشه و در جهت آدم شدن تلاشی نکنه نمی تونه به درجات واقعی انسانیت دست پیدا کنه و چه بسا وقتی نفس بر آدمی غلبه کنه گاهی رفتارهایی از نوع بشر بروز پیدا می کنه که از حیوان هم سر نمی زنه.
دنیا جای سختیه. خدا در قرآن فرموده: انسان را در سختی زیادی آفریدیم.
اونایی که خرده می گیرن بر طی کردن مسیر سنگلاخ و سخت زندگی و آدم شدن، به خاطر اینه که در میدان جنگ عقل و نفس خویش در مانده اند و افسارشون در دست لذت طلبی های نفسشونه.
از طرفی همیشه باید حداقل یک مورد در مقابل مورد دیگه وجود داشته باشه تا جایی واسه مقایسه بمونه. در این بین آدمی که تلاشی نداره و در پی ارضای خواسته های خودخواهانه اش هست ، نگرانه از این که فرد زحمت کش و موفقی در مقابلش قرار بگیره و در مقام مقایسه، دستش رو بشه.
واقعا درست می فرمایید، با وضعیت متاهلی در کشور غربت درس خوندن آن هم ۵ سال، کار ساده ای نیست. به زبان گفته می شود؛ تا کسی گوشه ای از این نوع زحمات را تجربه نکرده باشد نمی تواند حد اعلاتر آن را درک کند.
azad
تیر ۲۷, ۱۳۹۲
با عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار دکتر شیروی عزیز
هر بار که بعداز مدتی مجالی پیدا می کنم به سایت وزین حضرت عالی سری می زنم و با خواندن برخی مطالب و خبرهای جدید از کتب، مقاله و… خود را به اصطلاح به روز می کنم. البته با خواند مطالبی از این دست(خرخون) بسیار شاد و خوشحال می شوم. استاد خیلی قشنگ و جالب نوشته بودید مثل همیشه!
عالی بود چون واقعیتی ملموس بود که به فور آن را دیده و حس کرده ام. کتب شما که آخریش داوری بود همشیه جلو دست بنده بوده و از مطالعه آن ها بسیار بهر ه برده ام.
به رسم شاگردی می نویسم
خدا قوت و انشاله همیشه سایه حضرت عالی بر سر ما حقوق خوان های جوان مستدام باشه
علی دانشجو
تیر ۲۷, ۱۳۹۲
سلام !
ایول دکتر شیروی !
از این به بعد دوس دارم خرخون صدام کننننند.
راضيه
تیر ۲۷, ۱۳۹۲
سلام من تازه کارشناسیم تموم شده وقتی رتبه ارشدم اومد ناراحت شدم چون میدونم با این رتبه نمی تونم دانشگاه خودم _شهید بهشتی_ تجارت بین الملل بخونم
ولی وقتی سایت شما و ارتباط نزدیکتون با دانشجویان و نظرات و کارهاتون رو دیدم تحت تاثیر قرار گرفتم ، حسرتم کم شدو برعکس مشتاق شدم که اصلا همون بیام پردیس قم. سپاس
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش /زده ام فالی و فریاد رسی می آید
ن.ک
تیر ۲۷, ۱۳۹۲
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و قبولی طاعاتتان.الحق و الانصاف که درست میفرمایید.تا زحمتی نباشد انسان به جایی نمیرسد.در مقابل حرف مردم هم یک گوش باید در باشد و گوش دیگر دروازه.و کم اوردن در مقابلشان حاصلی جز پشیمانی ندارد.از شما بسیار متشکریم که با دلنوشته هایتان نور امیذ و تلاش را در ما فروزان نگه میدارید…
محمد
تیر ۲۷, ۱۳۹۲
با عرض سلام خدمت استاد عزیز
دست نوشته جنابعالی تحت عنوان “خرخونی” را خواندم. بر آن نظری داشتم. ماها همیشه قدر دارایی هایمان را نمی دانیم. بر پژوهشگران و دانشجویان حقوق فاقد غرض پنهان نیست که شمار شما و امثال شما از تعداد انگشتان دستهامان تجاوز نمیکند. ماها قدر نمیدانیم. همیشه بایستی فکر و غصه نداشته ها را داشته باشیم و فارغیم از داشته هایمان. چه بسا مواقعی که وجود داشته هایمان مهمتر و موثرتر از جای خالی نداشته هاست اما.. . این نوشته سرشار از انرژی مثبت بود و بازهم مثل همیشه چه خوب استاد راهنمای زندگی ما بودید. به نوبه خود به شاگردی شما افتخار میکنم و از خداوند سلامتی و طول عمر با عزت برای شما و خانواده اتان خواستارم
یک دانشجو
تیر ۲۷, ۱۳۹۲
با سلام.
استاد بنده کارشناس حقوق از دانشگاه آزاد با معدل ۱۶.۷۰بودم ولی خیلی تلاش کردم و با رتبه ۳۰ از دانشگاه علامه تو رشته ی مورد علاقم قبول شدم.متاسفانه آموزش محور شدم و از طرفی به لطف اساتید در ترم آخر معدلم هم شد ۱۶.۳۳.جهت دکتری نفت و گاز الان دیگر هیچ امیدی ندارم و واقعا مایوسم
با این اوصاف برای من امیدی هست.معدل… آموزش محور… دانشگاه آزاد در مقطع کارشناسی
دست بوستان هستم اگر کمی راهنمایی کنید
دکتر شیروی
تیر ۲۸, ۱۳۹۲
سلام، امید هست معلوم نیست که آموزش محور یک مانع جدی باشد ولی به هر حال موثر است برای دکتری که عمده آن پژوهش است.
فرزانه
تیر ۲۷, ۱۳۹۲
سلام استاد گرانقدرم…مدتها بود منتظر نوشته ای تازه از شما بودم. اینقدر روان می نویسین که بدون اغراق آدم دوست داره با علاقه تا ۱۰بار دیگه هم نوشته هاتون رو بخونه.استاد باید بگم این نوشته جدیدتون واقعا من رو دوباره به زندگی برگردوند. بابت شکستی که پارسال توی آزمون وکالت خورده بودم، احساس میکردم که سعی و تلاش دیگه معنایی نداره، اما با خوندن این نوشته یک لحظه با خودم گفتم: مطمئنی اونطور که باید تلاشت رو کردی؟استاد مثل همیشه ازتون ممنونم، فقط می تونم بگم دوباره به زندگی برگشتم. از دست اون شخصی که اخیرا به شما اون حرفها رو زده، واقعا ناراحتم، اما استاد این رو بدونید اگه یک جنس طلا رو، تمام دنیا هم جمع بشن و بگن طلا نیست، ذره ای از جنسیت طلا بودنش کم نمیشه. وجود شما هم طلاست، با این حرفها ذره ای از ارزش واقعیش کم نمیشه. توی این شبهای ماه مبارک، برای سلامتی شما و تمامی اساتید عزیزم دعا میکنم و ازتون التماس دعا دارم.