تقدیم به تو
بسیاری از عزیزان و دانشجویان به طرق گوناگون نسبت به اینجانب ابراز محبت می کنند. برخی در سایت پیام می گذارند، برخی ایمیل یا اس ام اس می زنند و برخی نیز حضورا محبت خود را ابراز می دارند. معمولا در پاسخ به این عزیزان و تشکر از آنان شرمنده ام و نمی توانم حق مطلب را ادا کنم. شعر زیر را از حافظ به همه آنها تقدیم می دارم:
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد **** وجود نازکت آزرده گزند مباد
سلامت همه آفاق در سلامت توست **** به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
جمال صورت و معنی ز امن صحت توست **** که ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد
در این چمن چو درآید خزان به یغمایی **** رهش به سرو سهی قامت بلند مباد
در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد **** مجال طعنه بدبین و بدپسند مباد
هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند****بر آتش تو بجز جان او سپند مباد
شفا ز گفته شکرفشان حافظ جوی **** که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد
محمد امیر
مهر ۲۰, ۱۳۹۷
با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار
بنده ۵۰ ساله هستم و لیسانس حقوق دارم اخیرا بازنشسته شدم و خیلی علاقه به تحصیل در ارشد و دکتری تجارت بین الملل دارم . خواستم نظر حضرتعالی را با توجه به سن و سال و وضعیتی که دارم جویا شوم . بنظر شما برای من دیر نشده ؟؟؟
دکتر شیروی
مهر ۲۱, ۱۳۹۷
سلام فکر خوبی است.
راحله
آذر ۴, ۱۳۹۶
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
صفای خلوت خاطر از آن شمع چگل جویم
فروغ چشم و نور دل از آن ماه ختن دارم
به کام و آرزوی دل چو دارم خلوتی حاصل
چه فکر از خبث بدگویان میان انجمن دارم
مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش
فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم
گرم صد لشکر از خوبان به قصد دل کمین سازند
بحمد الله و المنه بتی لشکرشکن دارم
سزد کز خاتم لعلش زنم لاف سلیمانی
چو اسم اعظمم باشد چه باک از اهرمن دارم
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نه
که من با لعل خاموشش نهانی صد سخن دارم
چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدالله
نه میل لاله و نسرین نه برگ نسترن دارم
به رندی شهره شد حافظ میان همدمان لیکن
چه غم دارم که در عالم قوام الدین حسن دارم
مهدی تربتی
تیر ۱۶, ۱۳۹۶
سلام و احترام خدمت جناب آقای دکتر شیروی
از تلاشهای حضرتعالی بالاخص تهیه واژه نامه حقوقی سپاسگزارم.
حسین
بهمن ۳۰, ۱۳۹۳
سلام دکتر. بنده به نثر خیلی بیشتر از نظم و شعر علاقه دارم. کلا از شعرهای حافظ و سعدی چیزی نمی فهمم. در کل با شعر میانه ی خوبی ندارم. اما به متن زیبا علاقه ی زیادی دارم. ای کاش به جای استفاده از شعر، متن هایتان را زیباتر میکردید. و کلمات زیباتری استفاده میکردید. در ضمن لطفا مطالب بیشتری برای خوانندگان سایت بنویسید.تا بیشتر از تجارب و علم شما استفاده کنند. حداقل روزی یه مطلب جدید بگذارید. متشکر.
اخترحسین سلطانی(مدیرجامعه مجازی حقوقدانان فارسی زبان)
شهریور ۲۳, ۱۳۹۳
از نوشته های علمی شما در مقاطع مختلف استفاده کردم
امیدوارم که روزبروز توفیقات بیشتر نصیب تان گردد
پایدار باشید
الهه
اردیبهشت ۲۵, ۱۳۹۳
استاد بزرگوار، سلام
بنده یکی از خوانندگان سایت حضرتعالی میباشم
قلم روان و صعه ی صدر شما در پاسخگویی به سوالات، قابل ستایش است.
می خواستم نظر شما را در مورد بیتی شعر یا جمله ای ماندگار، جهت تقدیر و تشکر از استادی فرهیخته جویا شوم.
سپاس
دکتر شیروی
خرداد ۱, ۱۳۹۳
سلام باید فکر کنم آنقدر تیزی ندارم که بتوانم بالبداهه متنی را برای رثای معلم بگویم
دکتر خدیجه شریفی
آبان ۳۰, ۱۳۹۳
با اجازه ی آقای دکتر، من این جمله را به شما تقدیم میکنم:
” ای گرامی معلم، از کلام گهـــــــربارت بر ما منتی ست که در بیــــان نمیگنجد”.
با تقدیم عشق و مهر و احترام…
مریم
مهر ۱۰, ۱۳۹۱
سلام استاد عزیز
سوالی از حضورتون دارم من ۳۴ سالم هست و از کودکی علاقه خاص به حقوق داشتم که متاسفانه نشد ادامه بدم من تازه ازدواج کرده ام و احتمال بزودی فرزند دار شوم می خواستم بدانم با این اوصاف امکان ادامه تحصیل در رشته حقوق را دارم یا خیلی دیر است ؟
دکتر شیروی
مهر ۱۱, ۱۳۹۱
سلام، هرگز دیر نیست ولی باید دید که چه هزینه ای برای آن می دهید و چقدر منفعت خواهید برد.
مریم
مهر ۹, ۱۳۹۱
سلام
بسیار خوشحالم که اساتیدی به این با محبتی هنوز هم وجود دارد من از کودکی عاشق حقوق بودم و بهتر بگم وکالت اما بنا به اصرار خانواده مهندسی کامپیوتر خواندم مدتی هست که خواب و خوراک ندارم از بس به این فکر میکنم که چه کاری را باید ادامه دهم تا روحم ارام گیرد مدام هم به این مساله که دیگر سنت بالا رفته و دیر است فکر میکنم اما دیدن این سایت و محبتی که شما در ارائه مطالب و پاسخ ها دارید چنان به من نیرو داد که مصمم شدم گمشده قدیم را مجدد پیدا و احیا کنم
خیلی خیلی ممنون در پناه ان یگانه مهربان باشید
حمید
مهر ۷, ۱۳۹۱
همین که وقت ارزشمند خود را صرف دانشجویان و اعتلای مقام علمی این مملکت می کنید، کار بسیار ارزشمندی است و شایسته تقدیر است. امیدوارم موفق و موید باشید.
تهمتن
تیر ۱, ۱۳۹۱
من بیشتر از علم .اخلاق از شما اموختم.همیشه سالم وسربلند باشید
نیلوفر سیف الدینی
دی ۲۹, ۱۳۹۰
با سلام و خسته نباشید خدمت بهترین استاد دنیا باعث افتخار من بود که ۲ ترم دانشجوی شما بودم و همیشه افسوس می خورم که اون دوران تموم شد.ارزش یک استاد جدا از درجه ی علمی اش به تواضع و فروتنی اش بر می گردد.و من همیشه برای دیگران در این زمینه شما رو مثال می زنم.از خدا می خوام که دوباره بتونم شما رو ببینم و سر کلاستون بشینم. همیشه سالم و موفق باشید.
حامد رسولی
دی ۹, ۱۳۹۰
استاد عزیزم آقای دکتر شیروی
با سلام و درود
امیدوارم ” تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد ” و همچنان از علم توامان، نظری و عملی شما، در مقام دانشجو، بهره ببریم؛ و با عذر خواهی و اقتباس ازحافظ عزیز از شما سئوالی دارم،
“غبار راه گذارت کجاست تا (حامد) به یادگار نسیم صبا نگه دارد؟”
هر آنکه جانب اهل وفا نگه دارد _____ خداش در همه عمر از بلا نگه دارد
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست _____ که آشنا سخن آشنا نگه دارد
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای _____ فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد
گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند _____ نگاهدار سر رشته تا نگه دارد
صبا بر آن سر زلف ار دل مرا دیدی _____ ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد
چو بگفتم که دلم نگه دار چه گفت _____ ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد
سر و زر و دل و جانم فدای آن محبوب _____ که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد
غبار راه گذارت کجاست تا حافظ ______ به یادگار نسیم صبا نگه دارد
با آرزوی به روزی.
مسعود دورقی(دانشگاه آزاد اهواز)
دی ۸, ۱۳۹۰
ابراز محبت از طرف ما دانشجویان نسبت به شما اساتید گرانقدر یک وظیفه و تکلیفی هستش که در همه حال خود رو مکلف بر اجرا و ابرازش میدونیم.
آخه کاری بجز این نمی توانیم بکنیم
انشالله که همیشه سالم،موید،موفق و پیروز باشید
خجالتي
آذر ۲۲, ۱۳۹۰
با سلام و احترام
بنده از طرف همه ارادتمندان و دوستداران شما که مثل من خجالت می کشیدند در این مورد نظر بدند،از شما تشکر می کنم و از درگاه خداوندی علو درجات رو براتون مسألت دارم. در پاسخ به حسن انتخاب شما ما هم غزلی از حافظ رو پیشکش حضورتون می کنیم:
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند ———– نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست———- کلاه داری و آیین سروری داند
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن ————که دوست خود روش بنده پروری داند
غلام همت آن رند عافیت سوزم———————که در گداصفتی کیمیاگری داند
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی—————-وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند
بباختم دل دیوانه و ندانستم——————-که آدمی بچهای شیوه پری داند
هزار نکته باریکتر ز مو این جاست————–نه هر که سر بتراشد قلندری داند
مدار نقطه بینش ز خال توست مرا—————-که قدر گوهر یک دانه جوهری داند
به قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد——–جهان بگیرد اگر دادگستری داند
ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه—————–که لطف طبع و سخن گفتن دری داند