جوانه‌های بهاری

جوانه‌ها از خاک بیرون میغلتند، حشرات از لانه به بیرون می‌خزند، گیاهان لباس سبز می‌پوشند، مرغان آشیانه نو می‌سازند، گنجشکان پی‌درپی کام برمی‌گیرند و زمین نفس می‌کشد. عطر بهاری عندلیبان راسرمست و پروانه‌ها را مدهوش می‌کند. کارگاه طبیعت بسی رونق گرفته است و ما در نظاره آن بیکار به جشن نشسته‌ایم و از آن واپس مانده‌ایم. هنگامی که همه هم‌آواز می‌خوانند، ما چون چوبی خشک خاموش در گوشه‌ای خزیده‌ایم و از شیره آنان می‌نوشیم بدون آنکه سهم خود را حاضر کرده باشیم.
وقتی کار می‌کنید با طبیعت همراه می‌شوید، دورترین رؤیاها را تعبیر می‌کنید و به زندگی مهر می‌ورزید. کشاورزی که دانه را با محبت می‌افشاند، و کارگری که پارچه را با لطف می‌بافد، و نویسنده‌ای که کلمات را با عشق به خط می‌آورد، و مهندسی که ابزاری را با مودت طرح می‌ریزد، همه دمی از روح خویش را در آنچه می‌سازند می‌دمند. دیگران با مهر از آنها می‌نوشند و زندگی با مهر به حرکت می‌افتد.
عمله حقوق چون کارگری حقوق را بی‌مهر فرامی‌گیرد و بی‌عشق جاری می‌کند، پس حقوق را باید با مهر آغشته کرد و چون طبیعت که میوه خود را به مهر به ما ارزانی می‌دارد، ما نیز حقوق را با مهر یاد بگیریم، تعلیمش دهیم، به اجرایش گذاریم و میوه آن را به زمین تقدیم کنیم.

نظر دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *