حکایتی از گلستان سعدی

فقیهی پدر را گفت: هیچ از این سخنان رنگین دلاویز متکلمان در من اثری نمی‌کند، به حکم آن که نمی‌بینم مرایشان را فعلی موافق گفتار.

 تـــرک دنیــــا بـــه مــــردم آمـــوزنـــد                    خــــویشتـــن سیـــــم و غلّــــه انــــدوزنـــد

عالمی را که گفت بــاشد و بــس                        هـــــــر چـــه گـــویــــد، نگیـــرد انـــدر کـــس

عالــم، آن کس بــود کــه بــد نکنــد                      نـــــه بگــــوید بـــــه خلــــق و خـــود نکنـــد

اتأمرون الناس بالبر و تنسون انفسکم

عالم که کامرانی و تن پروری کند                         او خویشتن گم است، که را رهبری کند

پدر گفت ای پسر به مجرد خیال باطل، نشاید روی از تربیت ناصحان بگردانیدن و علما را به ضلالت منسوب کردن، و در طلب عالم معصوم، از فواید علم محروم ماندن. همچو نابینایی که شبی در وحل افتاده بود و می‌گفت آخر یکی از مسلمانان چراغی فرا راه من دارید زنی فارجه بشنید و گفت تو که چراغ نبینی به چراغ چه بینی. همچنین مجلس وعظ چو کلبه بزّازست آنجا تا نقدی ندهی بضاعتی نستانی و اینجا تا ارادتی نیاری سعادتی نبری

گفت عــالم به گــــوش جــــان بشنـــو                                ور نمــــانــــد بــــــه گفتنـــش کـــــردار

بــــاطل اســــت آن چــــه مــــدّعـــی گویــــد:                     خفتـه را خفتـــه کی کنـــد بیــــدار

مــــــرد بــــــایـــد کـــــه گیـــرد انــــدر گــــوش،                   ور نـــوشتـــه اســــت پنـــد بـــر دیـــوار

صــاحب دلی بــه مدرســـه آمــد ز خـــانقـــاه                      بشکست عهد صحبت اهل طریق را

گفتـــم میـــان عـــالم  و عــابد چـه فرق بـود،                      تا اختیار کـــردی از آن، ایــــن فریـــق را؟

گفت: آن، گلیم خویش به در می‌برد ز موج،                         وین، جهد می‌کند که بگیرد غـــریـق را

  1. لشگری
    پاسخ

    با سلام
    ای استاد مشفق و وارسته
    با آرزوی سلامتی برای همه راد مردان

    هر وعده که دادند به ما باد هوا بود
    هرنکته که گفتند غلط بود ریا بود

    چوپانی این گله به گرگان سپردند
    این شیوه و این قاعده ها رسم کجا بود

    .
    .
    .
    ای کاش در دیزی ما باز نمی ماند
    یا کاش که در گربه کمی شرم و حیا بود …

  2. طیبه
    پاسخ

    آقای دکتر عزیز سلام
    خیلی خوش حال هستم که مطالب شما را که به نحوی بازتاب افکار شما است را خواندم. ای کاش تنها درصدی از مدرسان جامعه دانشگاه یما همچون شما می اندیشیدند تا هر روز شکوفاتر از دیروز می شدیم.
    من فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات عربی از یکی از دانشگاه های دولتی هستم. من متأسفانه تا این مرحله صحبت های ناامیدکننده ای از اساتید دانشگاهی خودم در ارتباط با خودم شنیدم.
    امیدوارم سرانجام ما بهتر از این شود.

  3. مجید
    پاسخ

    سلام وعرض ادب. استادگرانقدرجناب دکترشیروی ای کاش فقط۱۰%جامعه حقوقی کشورمان مثل شمابودند.نمی دانم چرااساتیدخبره وصاحب نظردرعلم حقوق بیشتربه فکر دانشجو ودانشگاه هستندتامشاغل حقوقی؟اساتیدی که مربی یابعضی که تازه استادیارشده اند فقط هدفشان این است که پزبدهندکه مدرس دانشگاه هستند؟استادشیروی بنده ازاین اشخاص هیچی نفهمیدن اماخوشبختانه متوسل به کتب اساتیدی مثل مرحوم دکترکاتوزیان،دکتربیگ زاده دکتراردبیلی،دکتراسکینی و…..تا توانستم بفهمم که رشته تحصیلیم چیه؟راهنمایی کنیدچرا شما وهمکارانتان دردانشگاه برتر اینقدربه فکرعلم هستیدتاثروت؟باتشکر

  4. عباس
    پاسخ

    سلام استاد عزیز و بزرگوار

    وقتی که مطالب مربوط به دوران نوجوانی وجوتنی شمارا مطالعه می کتم ، امروز خودرا می بینم وامید به آینده ای روشنتر. کشاورزی ، مهاجرت به شهر برای ادامه تحصیل وبه شهر بزرگتر برای تحصیلات تکمیلی . پروردگار را شاکردم که در مسیز دانش ورزی وسخت کوشی شمارا الگو گرفته ام . به لطف پروردگار دانش آموخته ی حقوق تجارت بین الملل می باشم و سرشار از امیدو روشنایی برای فردا.
    درست است استاد سادگی بهترین چیز هاست.

    درود بر شما.

  5. مرضیه
    پاسخ

    درود دوباره به شما استاد گران مایه
    استاد شیروی عزیز از دیروز که با این خانه آشنا شدم حقبقتا لذت برده ام به خصوص که می بینم صاحب نظران بلند پایه ایی چ.ن شما در عرصه ی خشک حقوق هرگز از وادی عرفان و ادبیات و ذوق انسانی وا نمی مانند
    بسیار جای خوشنودی و سبک بالی است…

    باعث افتخار است اگر به وبلاگ من هم سر بزنید.
    www.nasha-oormazd.blogfa.com

    چراغ راهتان روشن

    • دکتر شیروی
      پاسخ

      سلام، ما را هم لینک کنید

  6. تقاضا
    پاسخ

    سلام جناب استاد

    چقدر این شعر حال جامعه امروزی ما را خوب بیان می کند. و شما… البته خیلی هم در پرده سخن نگفتید…

  7. اسداله قصری
    پاسخ

    سلام جناب اقای دکتر شیروی در حال جستجو بودم اسم شما دیدم اسم شما را شنیده بودم ولی شما را زیارت نکرده ام از اهالی … ومنزل پدریمان پشت حمام ….. است چند سالی است به اقتضای شغلم ساکن تهران شده ام از اشنایی با حضرتعالی بسیار مسرورم قصری ….۰۹۱۲۴۲

    • دکتر شیروی
      پاسخ

      سلام، اینجانب نیز از آشنایی با شما خوشنودم. در دوره مدرسه همکلاسی های نازنینی داشتم و بعد از مدرسه نیز دوستان عزیزی داشته ام که فامیل آنها قصری بوده و پدران آنها عمدتا در گود ساکن بودند و بعد در شهر پرداکنده شدند. هرجا هستید موفق باشید. از این که اینترنت می تواند هم محلی ها را به هم برساند و سلامی رد و بدل کنند مایه خوشبختی است.

پاسخ دادن به دکتر شیروی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *