این نوشته نشان می دهد که نگارش کتاب جدید پایان یافته و باز فرصتی فراهم شده تا مطلب جدیدی را در سایت منتشر کنم. بعد از مدتها گوشه گیری و انزوا – که حتی سر و صدای نزدیکترین اقوام و دوستان را باعث شده که چرا پیدات نیست، دیگر سر سنگین شدهای، تلفنت یک طرفه شده، گوشه گیر شدهای، انگار افسردهای، و امثال ذالک که یکی پس از دیگری شلیک می شد – بلاخره توانستم نگارش کتاب در دست تألیف را تمام کنم و آن را به ناشر بسپارم. حال باید منتظر شد که کی کتاب روی میز کتابفروشی ها ظاهر می شود.
هنوز از نگارش کتاب مزبور فارغ نشده بودم که افکارم مشغول این شد که کار بعدی چیست. اما واقعا چرا نوشتن برایم اهمیت دارد؟ چرا زحمت نگارش را برای خودم می خرم؟ چرا اوقات فراغت خود را صرف نوشتن می کنم؟ اصلا چرا می نویسم؟
یکی از انگیزه هایی که بلافاصله به ذهن خطور می کند، کسب درآمد است. وقتی استادی تهیه کتابش را به دانشجویانش توصیه می کند، برخی از دانشجویان ممکن است فکر کنند که استاد برای کسب درآمد و بالا بردن خرید کتاب چنین توصیه ای را می کند. این امر را نمی توان به صورت مطلق رد کرد اما تا چه اندازه این احساس به واقعیت نزدیک است؟ یک مثال واقعی شاید بتواند کمک کند. فرض کنید که در یک کلاس کارشناسی ارشد ۱۵ دانشجو ثبت نام کرده اند. دکتر شیروی به دانشجویانش توصیه می کند که «کتاب حقوق تجارت بین الملل» را تهیه کنند. قیمت پشت جلد کتاب حقوق تجارت بین الملل ۷ هزار تومان است. طبق قراردادی که با ناشر (سازمان سمت) دارد، مؤلف ۱۳ در صد حق تألیف می گیرد. یعنی از فروش یک جلد کتاب ۹۱۰ تومان به دکتر شیروی می رسد. هرگاه داخل دانشجویان کلاس کسانی نباشند که بجای خرید کتاب، آن را از همکلاسی سال قبل خود قرض گرفته و یا از کتابخانه به امانت بگیرند یا صفحات مورد نظر را کپی کنند و یا اصلا قید خریدش را بزنند، و لذا کلیه دانشجویان کتاب را خریداری نمایند، دکتر شیروی ۱۳ هزار ۶۵۰ تومان از قبل خرید این دانشجویان درآمد کسب می کند. حالا مگر دکتر شیروی هر ترم چند تا از این کلاسها را دارد؟ حداکثر یکی یا دو تا. خب از طرف دیگر فکر نکنم هر ساعت ارائه مشاوره دکتر شیروی کمتر از ۵۰ هزار تومان باشد، یعنی این همه تلاش و تشویق دانشجویان یک کلاس برای تهیه کتاب از جهت مالی برای وی مساوی است با درآمد حاصل از ۱۶ دقیقه ارائه مشاوره وی به یک شرکت خصوصی است. واقعا برای نوشتن این کتاب چند ساعت صرف شده است و اساسا اگر تمام دانشجویان ارشد در تمام رشته های مرتبط این کتاب را تهیه کنند، باز می توانند حتی نصف درآمدی که وی در نوشتن این کتاب از آن محروم شده را جبران نماید؟ البته برخی از کتابها که با تیراژ زیاد منتشر می شود، ممکن است در طول زمان به یک منبع درآمدی منجر شوند، اما چند درصد از کتابهای دانشگاهی و تخصصی به این سطح از تیراژ می رسند؟
انگیزه دوم ممکن است ارتقاء مرتبه علمی در دانشگاه باشد. برای این که استادیار بتواند به مرتبه دانشیاری ارتقاء پیدا کند و یا از دانشیاری به مرتبه استادی ترقی کند، باید تألیفاتی داشته باشد. این امر می تواند برای یک عضو هیات علمی انگیزه کافی ایجاد کند که بنویسد و کتاب منتشر نماید. در معدودی از اعضای هیات علمی این انگیزه به قدری قدرت گرفته که حاضرند کارهای سطحی و تکراری منتشر نمایند و یا – زبانم لال – حتی به سرقت ادبی روی آورند تا در قبال ارتقای عنوان خود در دانشگاه، سطح دانش کشور را تنزل دهند. با ارتقا به مرتبه استادی در حدود ۵ سال پیش، این انگیزه نیز برایم موضوعیت نداشته و نمیتواند دلیلی برای «چرا می نویسم» باشد.
دلیل دیگر شهرت است. با نوشتن کتاب، دکتر شیروی به عنوان یک استاد پردیس قم طی الارض کرده و به خانه ها، کتابخانه ها و دانشکده های گوناگون در اقصا نقاط کشور و یا حتی فراتر از مرزهای آن سرکشی می کند و در بین دانش جویان و طالبان علم حضور می یابد. روزی کتاب متون حقوقی (۱) را در دست دانشجویی دیدم که در اتوبوس کنار من نشسته بود و مطالعه می کرد. برایم خیلی جالب بود که دانشجویی کتابی را مطالعه می کند اما خبر ندارد که نویسنده کتاب کنار او نشسته است. باب سخن را با دانشجو باز کردم. دانشجو هستی؟ «بله!» کجا تحصیل می کنی؟ «در تهران!» چه رشته ای هستی؟ «حقوق می خوانم!» و…. این کتاب حقوقی است؟ «بله!» کتاب را گرفتم و تورق کردم و ادامه دادم، بنظر جالب می آید! «آره کتاب خیلی خوبی است ولی حیف که ما زبان را دیر شروع کرده ایم توی این درس لنگ می زنیم.» دانشجو از جاش بلند شد و معلوم بود که می خواهد پیاده شود. کتاب را به او برگردانم و گفتم آره امروزه دیگر نمی شد که آدم یک زبان بین المللی را نداند. تشکر کرد و پیاده شد. حس جالبی بود. دکتر شیروی به عنوان مولف کتاب متون حقوقی معروف شده است و خیلی ها حالا او را می شناسند. باید آدم زحمتکشی باشد. دستش درد نکند که این کتابها را نوشته و معروف شده است.
با این همه حال، واقعا چرا می نویسم؟ شاید تمثیل زیر بتواند مرا در جواب یاری رساند.
برای مذاکرات قراردادی یا پیگری قراردادهای بین المللی نفتی بعضا مجبور به مسافرت کاری به خارج از کشور می شویم. در این مسافرتها ما معمولا میهمان طرف خارجی هستیم و چنانچه فراغتی حاصل گردد، ما را برای بازدید جاذبه های تاریخی یا طبیعی آن کشور به محلهای گردشگری می برند. برخی از این مکانها به قدری زیبا و جذاب هستند که فرد دوست دارد ساعتها بلکه روزها در آنجا به گردش بپردازد و از آن لذت ببرد. نبودن عزیزان و نزدیکانی که بتوانند از این حظ شما بهره ای ببرند، احساس ناخوشایندی را در شما ایجاد می کند که می تواند بهره بردن شما از آن مناظر تاریخی یا طبیعی را کاملا تحت شعاع قرار دهد. این افکار انسان را رها نمی کند: اگر همسرم، فرزندم، پدرم یا مادرم و .. در اینجا بود، چقدر خوب بود. دیدن این مناظر بدون آنها صفایی ندارد به قول حافظ «گل بی رخ یار، خوش نباشد». این احساس آزار دهنده ناشی از چیست؟ چرا ما دوست داریم لذت بردن خود را با دیگران تقسیم کنیم و چرا می خواهیم آنها را در این امر سهیم نماییم؟ این چه حسی است که نمی گذارد ما به تنهایی از چیزی لذت ببریم؟
نوشتن برای من چیزی فراتر از این نیست. من نیز دوست دارم دانشجویان و جوانان این کشور را که برایم خیلی عزیز هستند در دانش خود سهیم کنم و آنها نیز بتوانند از این دانش حظ و بهره ای داشته باشند. این حس به من آرامش، قدرت و انرژی می دهد و این توانایی را به من می بخشد که بتوانم ساعتها پشت کامپیوتر مطالبم را بنویسم، اصلاح کنم، پاک کنم، مجددا تایپ کنم و آنقدر این کار را تکرار نمایم تا کاری قابل عرضه تهیه نمایم. وقتی می بینم یه نفر در گوشه ای از این مملکت وسیع کتاب دکتر شیروی را مطالعه می کند و بالاتر از آن از آن بهره می گیرد، برایم کفایت می کند. چیز دیگری نمی خواهم.
البته در تمثیل بالا عزیزان و نزدیکانی که ما تمایل داشتیم با ما همراه بوده و در کنار آنها و با هم از این مناظر تاریخی یا طبیعی لذت ببریم، ممکن است واقعا با ما هم نظر نباشند و آن طور که ما فکر می کنیم این مناظر برای آنها جذابیت نداشته باشد، اما آنچه اهمیت دارد این است که ما نمی توانیم بدون آنها لذت ببریم. ما نیز دانش و تجربه خود را با دیگران سهیم می کنیم و از این امر لذت می بریم، ولو این که آنها این دانش را چیزی قابلی ندانند و واقعا مقصود مورد نظر حاصل نگردد. به قول حافظ: «گر من از سرزنش مدعیان اندیشم*** شیوه مستی و رندی نرود از پیشم».
بالاتر از همه اینها، در آموزه های دینی ما نشر علم زکات علم تلقی شده است که ما مسلمانان به آن توصیه شده ایم و به قول مولوی «جوشش و افزونی زر در زکات». علم زمانی در کشور ما جوشش پیدا می کند که دانش جویان خود را از لذایذ دور و رنج و تعب کسب علم بر خود هموار کنند. سپس این علم و دانش را نشر داده و در اختیار طالبان علم قرار دهند. این هر دو کاری بس سخت و کشنده است و از عهده هر کسی ساخته نیست. در اینجا برخی از ابیات شاعر نامی قرن هفتم و هشتم هجری، اوحدی مراغه ای، که همین مطالب را به زبان خود بیان کرده نقل کرده و این دفتر را می بندیم:
چو به کسب علوم داری میل *** از همه لذتی فرو چین ذیل
تن به دود چراغ و بیخوابی *** ننهادی، هنر کجا یابی؟
علم بهر کمال باید خواند *** نه به سودای مال باید خواند
علم کان از پی تمامی نیست *** موجب نشر نیک نامی نیست
هر که علم از برای زر طلبد *** دانش از بهر نفع و ضر طلبد
یا خطیب دهی شود پر جهل *** که ندانند اهل از نااهل
یا ادیب محلتی پر شور *** تا کند علم خویشتن در گور
یا در افتد به وعظ و دقاقی *** تا نماند ز علم او باقی
یا دهندش نیابت قاضی ***تا فراموش گرددش ماضی
علم داری، ز کس مدار دریغ*** بر دل تشنگان ببار چو میغ
میده، ار زانکه مایهای داری *** مستعد کمال را یاری
علم را چند چیز میباید ***اگر آن بشنوی ز من شاید
طلبی صادق و ضمیری پاک*** مدد کوکبی ازین افلاک
اوستادی شفیق و نفسی حر *** روزگاری دراز و مالی پر
با کسی چون شد این معانی جمع ***به جهان روشنی دهد چون شمع
سال ها درد و رنج باید دید***از ریاضت شکنج باید دید
تا یکی زین میانه برخیزد*** فاضلی از زمانه بر خیزد
کیارش همایون
تیر ۱۷, ۱۳۹۵
قلمی که در بیابان از باران می نویسد ، مقدس تر از قلمی است که سراب را به تصویر می کشد.
امیدو ارم ، همیشه در کنار تالیف های خودتون و کتا بهای بعدی باز هم به امثالی چون من بیاندیشید . کسانی که کشورشون رو اباد میخواهند و سر افراز ، اما وقتی تمام منابع دانش و ثروت فقط در اختیار افراد کمی قرار بگیرد ، یا شروع تحصیل در رشته ی جدید نیاز مند صرف انرژی در کانال های دانشگاهی باشد ، از این فرصت کشور های دیگری استفاده میکنند ، نیرو های مهارت مهوری وارد بازار میکنند ، و سهم ما از همه ی ارزو ها دیده شدن کوچک تر شدن اقتصاد خانواده ها ، فروش دارایی پدر ، فروخته شدن گردنبند مادر و دستبند مادر خواهد بود .
معلم بودن ، زیبا ترین کلمه ی دنیاست ، معلمی که با خود از سرزمین هایی دور و زیبا سخن میگوید ، مشتاقانه تو را به سمت زیبایی سرزمین ذهن خودش میبرد و وقتی به انجا میرسیم ، خودش دوباره از ان باغ راهی کویری دیگر میشود تا بستانی زیبا بسازد و دوباره از زیبایی های ان سرزمین زیبا نجوا کند .
خوشحالم ، این قدر خداوند شما رو دوست داشته ، که نهال عشق و راه ابراز عشق رو براتون از میان کلمه ها انتخاب کرده ، و چه قدر گذشت و بزرگی میخواهد ، بخشیدن از دانشی که اگر برای خودتون قرارش میدادید ، میتونست منبع ثروت عظیمی باشه برای شما ، امیدوام همچنان با انرژی و مقتدر به راهتون ادامه بدید .
مطمئنا در کنار تلاش هی علمی شما، گل های زیبای دیگری هم می رویند و انها هم سخاوتمندانه ، از شما می اموزند که عطر گل های دانش رو برای دیگران عطر افشانی کنند .
من از جایی برای شما می نویسم که دستان چروکیده پدران و چهره ی چروکیده ی مادرانشان نیازمند اندکی تککنولوژی است . و چه قدر غمگین و درد ناک است خیره شدن به نمودارهای تجارت جهانی ، همسایگانی که بخش بزرگ تجارتشان ماشین و تکنولوژی و هوا فضا است و ما هنوز مشغول چنگ زدن به سینه ریز سیاه مادر ، و اشک های مادری که هر روز بخشی از تن نجیبش با دستان ما خراش بر میدارد . دعای مادری پاک و نجیب که با وجود همچین مصیب هایی تن به تن فروشی نداده دعا ی راهتان باد .
چه قدر هنوز نیازمند مردانی غیور که اندکی به انسان و انسانیت بیندیشند هستیم .
من از جایی برای شما می نویسم که سال ها شیرین جوانی دختری زیبا ، محتاج داشتن اندک جهیزیه ی برای شروع زندگی در شیشه ی بسته ی درهای اقتصادی به سرکه ای زننده تبدیل میشود.
و گریه کودکانش برای خنده محتاج ، کلمات و نوشته های شما دارد .
قلمتان پاینده
میرزا زاده
شهریور ۳۱, ۱۳۹۴
سلام استاد گرامی
وقتی می بینم هنوز کسی هست که انسانیت را پاس میدارد خوشحال میشوم . برای شما وخانواده محترمتان توفیق و سلامت طولانی آرزومندم.
سیدعلوی
شهریور ۸, ۱۳۹۴
سلام علیکم
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد تو اهل فضلی ودانش همین گناهت وبس
دردناک است که اذعان داشت جهله درین دنیای دنی تفوق براهل علم دارند .شوربختانه باید
نالید و استغاثه وشکوی داشت ازین قاعده مذموم.
از اهل علم، هرآنکه کنج قناعت ،به گنج دنیا داد / فروخت یوسف مصری به کمترین ثمنی
غبن افحش ، همین است واین دنیا دارالغرور است . قاعده فقهی غرور اشعار می دارد
که؛ المغرور یرجع الی من غره . یعنی فریب خورده باید به غار (فریب دهنده) رجوع
نماید. دنیایعنی جهله یعنی غار(فریبنده). آن کس که فریب دنیا می خورد نیزبس مبارک
جاهلی است . یعنی به دنیابایدرجوع کندواین یعنی اتحاد جهال وهنگامه صلح جهال وتبانی
باهم ، اهل علم باید ساکت وخاموش باشد تا آماج حقدوکینه جهله نباشد تا مورد کینه دنیا
نباشد . این قاعده هرچند ناظر به اموروضعی است اما حال عرف جهان شمول است .
اینجاست که بایدگفت : دویارزیرک وازباده کهن ،دومنی /فراغتی وکتابی وگوشه چمنی
من این مقام به دنیاوآخرت ندهم /اگرچه درپی ام افتند هردم انجمنی
باید بنده عشق به الله جل جلاله واهل بیت عصمت وطهارت بود ن بنده اهل تزویر وریا
که من وهم صحبتی اهل ریا دورم باد. این فراغت ومقام نگاشتن عالمانه گوارای روح
حضرت استاد باشد .که مدادالعلماء افضل من دماء الشهدا .
شادی
خرداد ۱, ۱۳۹۴
سلام
زکات علم، نشر آن است. و نوشتن یه نوع نشر علم هس.
من آدم خیلی مهربونی ام! غریزی مهربونم دست خودم نیس.
و همین مهربونی باعث میشه بخوام به همه یا بیشتریا کمک کنم. مثلن جزوه های خودمو در اختیار بیشتر همکلاسیام قرار میدم.
گاهی به خودم نهیب میزنم که این کارا، این راه انداختن کار بقیه، این حل مشکلاتشون، یه جور خودنمایی هس، تلاش برای معروف شدن و تو چشم بودن. به خودم میگم نکن این کارا رو شادی. گدای توجه بقیه نباش. دنبال تحسینشون نباش. اینجوری اجر کارت رو ضایع میکنی.
و همین طور خودمو سرزنش میکنم…
اما واقعن محبت کردن به همه زیاد هم به اختیار من نیس و غریزی هس و چه اشکالی داره که بهرحال آدم نیاز به مورد توجه بودنش رو یه جوری ارضا کنه؟!
نمیدونم که چی درسته!
دکتر شیروی
خرداد ۲, ۱۳۹۴
سلام، شادی جان اگر ندانم چه چیزی درست است می دونم این شک و تردیدهای تو درست نیست که بخواهی سرش خودت را سرزنش کنی.
شکیبا
اسفند ۲۲, ۱۳۹۳
استاد بزرگوار از اینکه علم و دانش خودتون رو که در پی سالها رنج و زحمت و پذیرش سختیهای بیشمار بدست امده از دیگر افراد دریغ نمیکنید سپاسگزاریم رشته تحصیلی من حقوق نیست و از حقوق چیزی نمیدونم ولی وجود شما باعث خرسندی بسیار است و از دیگر نوشته های شما در این فضای مجازی بسیار حظ برده و استفاده میکنم
امیر آذرباد
اسفند ۱۷, ۱۳۹۳
با سلام از خواندن مطلب شما اشک در چشمانم حلقه زد میگویند خدا بنده ای را که از همه بیشتر دوست دارد لایق گره گشایی از بندگانش می کند.هیچ گاه به انتخاب خدا شک نداشته ام.به شما افتخار می کنم
محمود كاتبي پور
شهریور ۴, ۱۳۹۳
سال ها درد و رنج باید دید***از ریاضت شکنج باید دید
تا یکی زین میانه برخیزد*** فاضلی از زمانه بر خیزد
درود بر حضرت استاد
که راستی بهترین است ..
قلمتان پویا و نویسا
در پناه خدا باشید همیشه
با احترام
کاتبی پور
معلم دانشگاه
حقوقي
مرداد ۲۰, ۱۳۹۳
سلام دکتر چرا کتاب جدیدت پیدا نمیشه من که خیلی گشتم دستت درد نکنه جای این کتاب واقعا خالی بود.
دکتر شیروی
مرداد ۲۲, ۱۳۹۳
سلام اگر منظورتان کتاب حقوق نفت و گاز است انشااله به زودی در دسترس قرار می گیرد.
مهدی نساجی زواره
تیر ۲۸, ۱۳۹۳
باسلام و عرض ادب و احترام
دانشجوی کارشناسی حقوق که بودم کتاب حقوق تطبیقی حضرتعالی را خواندم و لذتی وافر وحظی فراوان بردم،امروز که سایت شما را کاملا تصادفی دیدم دوباره خاطرات آن روزها برایم زنده شد گو اینکه با خواندن این سطور خود را در لابلای اوراق آن مکتوب جذاب و ثانیه هایی که به خواندنش مشغول بوده ام غرق شادی یافتم، حیفم آمد راقم این سطور و پدیدآرنده آن منشور را در بهجت خویش شریک نسازم که تمام آن شور به همت والای اوحاصل آمده بود.
پاینده باشید!
رضا
بهمن ۵, ۱۳۹۲
سلام
شما سردبیر مجله حقوق خصوصی هستید و این یعنی یکی از بالاترین مقامات نشریه. در سایت این نشریه امده است: «مقالات دانشجویان با راهنمایی یک عضو هیات علمی یا فرد دارای مدرک دکتری ارسال گردد».
آقای دکتر در کجای دنیا این چنین است!؟
چرا عنوان یا مدرک دانشگاهی برای ما ایرانیان اینقدر مهم است!؟
۱۲۰ ژورنال آی اس آی در دنیا هست هیچ کدامشان همچین شرطی ندارند. آیا ما از آنها هم پیش تر هستیم!!؟؟
آیا این قبیل اقدامات خلاف فرمایش مولا علی نیست که فرمودند به گوینده کاری نداشته باش ببین حرفش چیست؟
آن وقت ما مسلمانیم یا آنها؟
آیا با این کار بساط دروغ و کسب متقلبانه عناوین دانشگاهی اشاعه نمیشود؟
آیا استادی که از مقاله دانشجویش هیچ نمیداند اما به لطف این قوانین اسمش در مقاله در ردیف اول خوش میدرخشد درست است؟
آیا حق التشویق این استادان حلال است؟
آیا با درج اسم اساتید ما عملاً آموزش دروغ نمی دهیم؟
آیا ارتقا مرتبه اساتید از این طریق صحیح است؟
ارتقا گرفتن برا مقالاتی که بعضاً حتی عنوانشان را هم در خاطر مبارکشان نیست!!
امیدوارم که جواب قانع کننده ای داشته باشید و این نظر را منتشر کنید.
ممنونم
دکتر شیروی
بهمن ۱۴, ۱۳۹۲
سلام دلایل متعددی برای شرط مزبور توسط مجله حقوق خصوصی و سایر مجلات علمی پژوهشی وجود دارد. ۱- رتبه مجلات علمی پژوهشی هر دو سال توسط وزارت علوم مورد بازبینی و تمدید قرار می گیرد. در صورتی که مقالات توسط افراد غیر هیات علمی و فاقد مدرک دکتری چاپ شود، در ارزیابی دچار مشکل می شوند ۲- داوری مقالات برای کلیه مجله ها پر هزینه و سخت است. بسیاری از اساتید تعداد محدودی از مقالات را داوری می کنند. اجازه ورود مقالات از هرکس عملا فرآیند داوری را بسیار پرهزینه می کند که تحمل آن از امکانات مجلات خارج است. ۳- اکثر مقالات افراد متفرقه فاقد استانداردهای لازم است و نهایتا رد می شود.
اما در مورد انتسابات شما به اساتید باید عرض کنم که تعمیم این مسایل درست نیست. سوء استفاده همواره هست ولی تعمیم آن صحیح نیست. به اضافه این که اکثر این مقالات مشترک از پایان نامه ها و رساله ها استخراج می شوند که کار مشترک استاد راهنما و دانشجو است و نباید چنین نسبتهایی را به اساتید بدهید. تا حدی که من اطلاع دارم اکثریت اساتید مقالات مشترک را از جهت کمی و کیفی مورد بازبینی قرار می دهند و آن را با استانداردهای مجلات تطبیق می دهند یا ایده اصلی مقاله از طرف استاد است.
رضا حسین زاده
دی ۹, ۱۳۹۲
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرانقدر
من از شاگردان دهه ۷۰ شما هستم اتفاقی به سایت شما رسیدم مطالب سایت مثل کلاسهای درستان شیرین و جذاب بود و یاد و خاطره کلاسهای درس شما را زنده کرد از خداوند متعال برای استاد گرامی عزت و توفیق روزافزون مسئلت می نمایم.
سارا
مرداد ۲۸, ۱۳۹۲
با سلام و احترام،
از مطالب بی نهایت زیبا و روشنگرانتون سپاسگزاری می کنم. راستش من همیشه مشکل نوشتن داشتم و دارم. ایده هایی بسیار ناب و حتی فرضیات و نظراتی رو مطرح می کنم که کاملا جدید هستن! من ارشدتاریخ ایران باستان می خونم! هر وقت با اساتیدم صحبت می کنم از فرضیات من شگفت زده می شن و من و تشویق میکنن سریع دست به نوشتن بزنم اما… اما همیشه در بیان آنچه در ذهن دارم مشکل دارم و بارها شده که یک یا جند موضوع رو به طور کل رهامیکنم و یا اگر مینویسم دلخواه من نیست و بسیار سطحی و پیش پا افتاده به نظر می رسند. در حالیکه همین فرضیه من رو یکی از اساتیدم ارائه دادن که بسیار عالی نوشته شده بود. دچار سرخوردگی شدم… اعتماد به نفسم رو از دست دادم… واقعا نمیدونم باید چیکار کنم؟
از شما استاد عزیز تقاضا دارم تا کمکم کنید، راهنمایم کنید که چگونه آنچه در ذهنم دارم رو به شکل عالی مطرح کنم؟
با احترام فراوان
دکتر شیروی
مرداد ۲۸, ۱۳۹۲
سلام، نوشتن نیز مانند هر مهارت دیگری مستلزم تمرین و ممارست است. ما هم گاهی برای نوشتن یک صفحه ده روز درگیر هستیم. اول نوشته سخت تر از ادامه آن است. باید خیلی تمرکز کرد، فکر کرد و تنبلی را از خود دور نمود. کسی با نشستن و ننوشتن نمی تواند نویسنده شود. ده بار که نوشته ات را ریختی توی سطل آشغال و دوباره نوشتی راهش را یاد می گیری ولی اگر در وسط بریدی دیگر نویسنده نمی شوی. استفاده از کامپیوتر و نوشتن مستقیم روی کامپیتوتر خیلی بهتر است.
امیر یاوندحسنی
تیر ۲۶, ۱۳۹۲
سلام وعرض ادب واحترام؛
من یک جوان پشت کنکوری هستم،البته دررشته ریاضی،امسال برای باردوم کنکوردادم تاقبول بشم!
من به صورت کاملااتفاقی ازگوگل به سایت شمامنتقل شدم و پس ازکمی بالاوپایین شدن درسایت شمابه حدی جذبه کلامتون. من رودرگیرخودش کردکه نتونستم ازش بگذرم!
استادشماواقعادیدبسیاروسیعی به من نسبت به آینده ام باهمین مطلب “چرامینویسم؟” دادید،چراکه من اصلانمیخواستم علم روبرای خودش کسب کنم وبه حدی غرق درافکارمادی گرایانه و راحت طلبانه بودم که این موضوع کاملا ازذهن من دوربود!
خواستم مراتب قدردانی خودم روازشما به صورت داغ وتنوری! درهمین لحظه ابرازکنم.(راستش خیلی سعی کردم ادبی صحبت کنم وفکرکنم متوجه این قضیه شدید! خواهش میکنم بر من ببخشیداستاد)
من شماروچراغ هدایت خودم میدونم واینکه چطورباچندخط ساده وصمیمی این طور راه نمایی و روشنگری می کنید، هم دلیلی براین مدعاست وهم نشان ازمقام شامخ استادی جنابتونه!!!
استادازتون تقاضادارم اگروقت دارید، چندخطی من رودرپیداکردن راه زندگی موعظه بفرمایید
خاضعانه بردستان پرمهرتون بوسه میزنم،همیشه سلامت وزنده باشید!!!
دکتر شیروی
تیر ۲۶, ۱۳۹۲
سلام، بزرگترین آفت جوانانی مثل شما افسردگی و بی انگیزه گی و ناامیدی است. ابتدا باید افسردگی را از خود دور کنید. بنظرم قدری ورزش برای شما خوب است. سعی کنید به این که در آینده چکاره می خواهید بشوید فکر کنید. بدون زحمت کسی به جایی نمی رسد.
فاطمه
تیر ۲, ۱۳۹۲
با سلام و عرض وقت بخیر خدمت شما استاد ارجمند.
سؤالى از محضر شما دارم.
من دانشجوى رشته مالکیت فکرى هستم و اکنون مشغله ذهنى عنوان یابى براى پایان نامه بسیار مرا درگیر خود کرده است چرا که بسیار تمایل به عنوانى دارم که بین رشته اى در موضوع مالکیت فکرى و نفت باشد. از انجا که نسبت به موضوعات روز و مناسب با صنعت و رشته نفت که تخصص شما میباشد،اطلاعى ندارم لذا از ان مقام محترم تقاضاى کمک جهت عنوان پایان نامه را دارم.
از وقتى که جهت خواندن و پاسخگویى میگذارید کمال تشکر را دارم.
دکتر شیروی
تیر ۴, ۱۳۹۲
سلام، صنعت نفت با سایر صنایع از این حیث تفاوتی ندارد.
زینب حکیمی
خرداد ۳۱, ۱۳۹۲
با سلام خدمت استاد گرانقدر
من افتخار شاگردی شما رو در طول دو ترم کارشناسی ارشد داشتم. سبک تدریس شما در این دوره بسیار جالب بود و یاد گرفتم که کورکورانه نظریات حقوقی رو نپذیرم و در پی این مطلب باشم که به جای تکرار طوطی وار نظریات، بیاندیشم که آیا این مطلب در پی حل مشکل حقوقی هست و نظم و عدالت را تأمین می کند و یا صرفاً یک جمله شکیل به ظاهر حقوقیست برای فرار از ارائه راهکار. کتاب متون خقوقی شما جهت تدریس زبان در دانشگاه شهید چمران اهواز به ما معرفی شد اون زمان این کتاب برایمان مشکل بود. در طول دوره ارشد وقتی کتابام رو مرتب می کردم تا چشمم دوباره به کتاب متون حقوقی افتاد پیش خودم گفتم وای دکتر شیروی نویسنده همین کتاب سخت اون موقع الان استاد منه و از نزدیک ایشون رو دیدم! الان هم بسار مفتخرم که جنابعالی راهنمای بنده در نگارش پایان نامه هستید. امیدوارم که دکترا قبول بشم و سعادت شاگردی شما رو بار دیگر بیابم.
طباطبایی نیک
خرداد ۲۵, ۱۳۹۲
با سلام و ادب
در حدود سال ۸۳ یا ۸۴ بود که در کنار استاد کاتوزیان و استاد الماسی در پردیس قم در همایش بررسی قراردادهای الحاقی بودید که بنده عاشق منش و بزرگواری اساتید محترم از جمله حضرتعالی شدم
استاد بنده در رشته مالکیت فکری شروع به تحصیل نموده ام و از اینکه استاد مسلم حقوق که جنابعالی باشید اینقدر خود را به آنها که اول راه هستند نزدیک می پندارد و تا این حد بی تکلف در سایتش می نویسد واقعا احساس غرور می کنم
ضمنا انتخاب آقای دکتر روحانی به عنوان رئیس جمهور کشورمان نیز به حضرتعالی و همه جامعه حقوقدان تبریک می گویم.
سادات
خرداد ۱۰, ۱۳۹۲
سلام به استاد واقعی
اینقدر مطالبتون جذاب و انسان دوستانه بود که نتونستم بدون نظر مطلب رو ببندم
میخوام یه خداقوت به تمامی اساتیدی که با این نیت دست به قلم میبرن بگم
آرزوم اینه در دانشگاه صنعت نفت که به تازگی رشته حقوق نفت و گاز رو آورده افتخار شاگردی شما استاد بزرگ رو داشته باشم
دکتر شیروی
خرداد ۱۱, ۱۳۹۲
سلام، ولی احتمالا به دلیل مشغله های فراوان نتوانم در آن دانشگاه خدمتتان باشم.
سید حمید غضنفری
اردیبهشت ۱۱, ۱۳۹۲
توفیق آشنایی تازه با استاد را داشته ومشتاقانه درپی دیدار ایشان .
حمیدرضا صالحی
فروردین ۲۲, ۱۳۹۲
سلام جناب دکتر
به نظر شما تدوین قوانین ارزش علمی دارد؟ (منظورم جمع آوری قوانین به صورت منقّح است)
به عبارتی انجام این قبیل امور را میتوان جزء رزومه علمی یک نفر دانست؟
در خارج از کشور به چه نحو است؟
با تشکر فراوان
دکتر شیروی
فروردین ۲۳, ۱۳۹۲
سلام، فی نفسه نه مگر کار خاصی روی آن انجام شود که این بنظرم از افراد کم تجربه و کم دانش امر عبث و بیهوده ای است. فرقی در خارج و داخل این مسایل ندارد.
فاطمی
فروردین ۷, ۱۳۹۲
سلام مجدد خدمت استاد ارجمندم…
هرقدر سعی کردم کامنت نزارم برای این نوشته( به این جهت که وقت شما برای مطالعه اون گرفته نشه) نتونستم…
علی رغم اینکه تصور می کردم در دوره کارشناسی که افتخار شاگردی شما رو داشتم، به عنوان یه شاگرد از زوایای اخلاقی و محسنات معلم خودم، شناخت لازم رو پیدا کردم ، اما با خوندن مطالبی که در این سایت نوشتید و بالاخص همین مطلب، باید اعتراف کنم تا الان شخصیت والا و ارزشمند شما رو نمیشناختم…
سایه عالی مستدام باد…
حمیدرضا صالحی
اسفند ۳۰, ۱۳۹۱
با عرض سلام و خسته نباشید
اگر چه هیچ وقت دانشجوی شما نبوده ام اما مطالبتان به غایت شیوا بود و در خور.
امیدوارم که همه اساتید نیز غرضشان از نوشتن مقدس باشد و میمون.
تا آن روز.
فرشاد رحیمی
بهمن ۲۷, ۱۳۹۱
با عرض سلام خدمت استاد والا مقام جناب آقای دکتر شیروی. واقعا مطالبی را ملاحظه کردم که در حین نوشتن مرا دلگرمی بخشید. حال هدفم از نوشتن که رنگ و بوی معنویت گرفت. با تشکر از بیانات قابل استفادهتان
حسین
دی ۲۶, ۱۳۹۱
درود بر استاد گرانقدر
ضمن سپاس از زحماتتان تقاضا دارم در صورت امکان متن پی دی اف کتاب حقوق تجارت بین الملل را نیز در این وبسایت قرار دهید تا زکات علم بسا آسانتر گردد. چراکه تهیه این کتاب علاوه بر صرف وقت و هزینه نسبتا بالا نتنها بسیار سخت و مشقتبار گردیده، بلکه همانگونه که خود بیان نمودید چندان منفعت مالی از فروش کتاب عاید نگشته است.
با ارزوی بهروزی
دکتر شیروی
بهمن ۱, ۱۳۹۱
سلام، کتاب توسط انتشارات سمت منتشر شده و کپی رایت آن باید حفظ شود. این کتاب در فروشگاه سمت در خیابان ابوریحان روبروی دانشگاه تهران موجود است. لذت مطالعه کتاب کاغذی خیلی با یک پی دی اف فرق دارد. کتاب هم که خدا را شکر خیلی ارزان است.
یکی از بچه هاتون
دی ۲۴, ۱۳۹۱
سلام استاد.امیدوارم هرجا هستید شاد تندرست و پاینده باشید.من دانشجوی حقوق خصوصی اهواز هستم.درپی مطالبی درباره اینکوترمز بودم که بطور اتفاقی با شما آشنا شدم و بعداز خوندن مطالب مورد نظرم کنجکاو شدم برم صفحه اصلی تابا نویسنده مطالب آشنا بشم و پس از دیدن تالیفاتتون برام مهم شد که چرا مینویسد؟بامطالعه بند آخر بی پرده میگم که اشکهام تا این لحظه جاری اند از اینکه میشنوم تو دنیایی که همه بدنبال کسب پول مقام و قدرت هستند. هنوز هم کسانی هستند انقدر بزرگ و غنی و والا مقام که دست از این انگیزه های کوچک حقیر و دون مایه میکشن تا چرراغی فرا روی دیگرانی باشند که بدنبال مسیر درست میباشند.ابراز ارادتهای دانشجویانتون اگرچه باور خوب بودنتون را بشدت اسان میکنه اما من که شما را هیچگاه ندیدم و افتخار شاگردی در محضرتان را هم نداشته ام نه در مقام قضاوت به حکمی همچون خوبی شما میپردازم بلکه ازصندلی یک دانشجو یک جوان دلم میخاد برای تمام اساتید بزرگی که مثل توصیفاتی که دانشجوهاتون از شما داشتند میباشند آرزوی پایندگی کنم باشد که به همت آنها دنیایی بهتر با ارزشهایی ارزشمندتر به آیندگانمون هدیه بدیم.
مرتضی
آذر ۹, ۱۳۹۱
سلام آقای دکتر شیروی . از سایتتون بازدید کردم . از اینکه یک استاد تمام از یکی از بهترین دانشگاه های کشور کانالی ایجاد کرده که همه علاقمندان و دانشجویان به راحتی می توانند با او ارتباط داشته باشند خیلی تعجب کرده (از باب اینکه تا الان استاد صاحب نامی به این نحو اقدام نکرده)و متعاقباً خوشحال شدم . منتهی یک انتقادی دارم . من اگه خودم اینقدر «دکتر» خطاب کنم و کم و بیش در نوشته های سایتم به نحو غیر ملموسی از خودم تشکر کنم هر چند که از بزرگترین اساتید کشور در یک رشته باشم ، مخاطبم رو آزار دادم .
دکتر شیروی
آذر ۱۱, ۱۳۹۱
سلام، آقا مرتضی! شما هم ظاهرا در این به اصطلاح تعریف غیر ملموس سهیم شدید. در هر حال به قول حافظ:
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
شادی
خرداد ۳, ۱۳۹۴
ای جانم استاد!
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
اتفاقن این سبک نوشتنتون باعث صمیمیت بیشترشون شده.
بهمن
آبان ۲۷, ۱۳۹۱
با عرض سلام خدمت استاد عزیز و گرامی
من شاگرد شما نیستم ولی ای کاش بودم آنقدر دانشجویان شما با اشتیاق و با دلی پر از مهر از شما می گویند که آدم به شما علاقمند می شود چهره مهربان شما هم که بسیار چشم نواز است. با اینکه رشته درسی من الکترونیک است، اما به مبحث حقوق تجارت بین الملل علاقمندم. من امروز با شما آشنا شدم و تصمیم دارم کتاب شما را خریداری کنم البته دوست داشتم امضا شما در ابتدای کتاب باشد
می خواهم یه جوری خودم را شاگرد شما کنم . واقعیت تمام حرفایی که نوشتم اینه. اگر امکانش بود از طریق ایمیل با شما در ارتباط باشم تا به عنوان دانشجوی غیرحضوری یا مکاتبه ای شما محسوب شوم. امیدوارم اساتید دانشگاه ها همچو شما باعث بروز شوق و ذوق در دانشجویانشان شوند.
دوستان مرا ببخشند که از جایی دیگر آمدم و مزاحم شما
استاد عزیز دوستت دارم و به خدای بزرگ می سپارمت
دکتر شیروی
آبان ۲۷, ۱۳۹۱
سلام، راه اندازی این سایت برای این است که به تدریج توانایی تدریس کم شده و بنابراین باید به طور گسترده تری با دانشجویان در ارتباط باشم. ایمیل من نیز هست. دیدار حضوری نیز همواره میسر است هر چند که قدری ممکنه به دلیل مشغله هماهنگی آن مشکل باشد.
حسن
آبان ۱۹, ۱۳۹۱
سلام خدمت استاد خوبم.خوب بودن همیشه آسون نیست مخصوصا تو کسوت استادی.دوره دانشجویی مخصوصا مقطع کارشناسی دانشجوها (البته نه همه)به دنبال استادای نمره بده و سهل گیر هستند تا استادی که به جد دنبال تحقیق و مطالعه و تدریسه و در عین حال مثل یه رفیقه و یه پدر مهربون.بعضی از اساتید بزرگوار خوب درس میدن ولی رابطه عاطفی با دانشجو ندارن یا برخی از بزرگواران زیادی مهربونن که دانشجوها دیگه درس و مشقو تعطیل میکنن و کلاس هم نمیان.،مثل راه رفتن رو لبه پرتگاهه خوب بودن.ما که از پردیس رفتیم قدر اونجا و استاداشو ودکتر شیروی ها شو می دونیم.همیشه به شاگردیتون افتخار میکنم.
راد
آبان ۳, ۱۳۹۱
با سلام خدمت استاد گرانقدر
بهتون تبریک میگم بابت این همه انرژی
پاینده باشید
دانشجوی م.شیمی
مهر ۱۳, ۱۳۹۱
سلام آقای دکتر.حتما تعجب کردین که یه دانشجوی م.شیمی اینجا چی میخواد.
من دانشجوی ارشد فردوسی مشهدم.داشتم واسه ترجمه ی یه کلمه انگلیسی تو سرچ میزدم که سر از اینجا در آوردم.و اتفاقی این نوشته رو خوندم.با اینکه خیلی وقت کم دارم و فردا کوییز دارم ولی باید بگم انقدر این متن واسم جالب بود که تا تهشو با دقت تمام خوندم.و فهمیدم که برای نویسنده شدن باید چنین شیوایی داشت.که مطمئنم به گرد پای شیوایی سخنان شما نمیرسم.خوشبحالتون.
یاعلی
محسن
شهریور ۳۱, ۱۳۹۱
خداقوت بر شما استاد گرانقدر
انصاري
شهریور ۲۷, ۱۳۹۱
با سلام واحترام خدمت استاد مهربون خودم
امروز بعداز ۲سال دوباره تصویرتان رادیدم.دلم برای دانشگاه و صحبتهاونصیحت های شما تنگ شد.
یه اعترافی می خواستم بکنم وقتی می بینمتون ویا حتی اسمتان را میشنوم دلم می خواد تااوج آسمونها پرواز کنم.
سارا حمزه زاده مجله مجازی وکیل
شهریور ۲۲, ۱۳۹۱
سلام استاد مهربان و صمیمی
کتاب حقوق تجارت بین الملل شما در همین درس در رشته حقوق بین الملل واحد دامغان و مطالعه ان بر ای تحقیق رو فراموش نمی کنم همیشه دوست داشتم ببینمتون که با سایتتون اتفاقی اشنا شدم -سلامت باشد و همیشه زنده
مرید
شهریور ۱۴, ۱۳۹۱
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار * که توسنی چو فلک رام تازیانه تست—-
سرود مجلست اکنون فلک برقص آرد* که شعر حافظ شیرین سخن ترانه تست.
و در آخر
آن «« سفر کرده!!!»» که صد قافله دل همره اوست* هر کجا هست خدایا به سلامت دارش.
حامد
شهریور ۱۳, ۱۳۹۱
سلام. بنده مدیر سایت … حقوق هستم. از کتاب بسیار مفید متون حقوقی شما بهره های فراوانی برده ایم، اجرکم عندا… . جناب آقای دکتر، به نظر حضرت عالی جهت موفقیت در درس زبان عمومی و تخصصی آزمون دکتری چه باید کرد؟
دکتر شیروی
شهریور ۱۴, ۱۳۹۱
سلام، زبان نیاز به استمرار دارد و بدون استمرار موفقیت حاصل نمی گردد. مطالعه زبان باید در چهار مهارت (خواندن، شنیدن، صحبت کردن و نوشتن) به صورت هم زمان انجام شود. کتاب مناسب برای خواندن انتخاب کنید و برای تشخیص مناسب بودن کتاب، صفحاتی از آن را مطالعه کنید اگر بیش از حد متعارف لغت داشت برای شما مشکل و اگر خیلی لغت کمی داشت برای شما ساده است.
شهاب الدين
شهریور ۷, ۱۳۹۱
درود بر شما استاد. انشاالله روزگارتان همیشه در سلامت وتندرستی و با موفقیت روزافزون باشد.از دیدن مطلب جدید-چرا می نویسم- که نشانه ی به پایان رسیدن نگارش کتاب جدیدتان بود بسیار خوشحال شدم.قسمتی به خاطر خواندن مطلب جدیدتان وبیش تر به خاطر آن کتاب! یک سوال: در استرالیا که تحصیل کردید و در انگلستان ایالات متحده و فرانسه برای درستی قانونگذاری و تنقیح قوانین پیش از تصویب چه راهکاری استفاده می کنند.آخر ما شنیده ایم از پایان دوره ی طلایی قانونگذاری ایران در حدود ۷۰ سال پیش که آن هم با تلاش …….. حاصل شد والبته آن قوانین هم طبعا مشکلاتی داشتند دیگر قانونی درست وحسابی نداشته ایم .وقفه هایی که این سالها در تصویب قوانین نه چندان قدرتمندی مثل ق مجازات جدید یا قانون تجارت داشته ایم یا اصلاحات اسفباری که در همین ق مدنی پیاده شده است ضعف قانونگذاری ما را نشان می دهد. غیر از انتظاری که برای جواب سوال بالا می کشم مشتاف دیدارتان در سال تحصیلی هستم.
دکتر شیروی
شهریور ۸, ۱۳۹۱
درود بر شما، اینجانب نیز روز شماری می کنم که اول مهر شده و مجددا تدریس را شروع کنم. هر چند دروس محدودی را تدریس می کنم اما به آن عشق می ورزم. جواب سوال شما نیاز به کارهای تحقیقی زیادی دارد که می تواند هر کشور موضوع پایان نامه و رساله جداگانه ای شود. حرف اخیر شما نیز که در «دیگر قانونی درست و حسابی نداشته ایم» نیز در کلیت خود صحیح نیست. نه آن قبلی ها آنقدر علیه السلام هستند و نه بعدی ها آنقدر ناجور.
Retarded Student
شهریور ۷, ۱۳۹۱
جناب اقای دکتر
بسیار خوشحال شدم که نگارش یک کتاب دیگر حضرتعالی به پایان رسید و ما میتوانیم بار دیگر از تجربه تخصص وقلم شیوای شما استفاده کنیم وامیدوارم که این مساله باعث شود که در سایتتان نیز بیشتر بنویسید تا خیل کسانی که نمیتوانند از حضورتان بهره ببرند از این طریق استفاده نمایند ولااقل از طریق اینترنتی دسترسی به پارامتر اوستادی شفیق اوحدی مراغه ای داشته باشند.
راستی حالا که نگارش کتاب به پایان رسیده امکان دارد که موضوع کتاب را بفرمائید؟ یا هنوز confidential است.
منتظری
شهریور ۶, ۱۳۹۱
با عرض سلام و خسته نباشید
خیلی خوشحال شدم از اینکه تالیف کتابتان به آخر رسیده و بی صبرانه منتظر نشر آنم !کاش همه اساتید همین قدر از نشر علمشان لذت می بردند! آرزومند سلامتی و سربلندی شما هستم
دیانی
شهریور ۲, ۱۳۹۱
به خودم میبالم که در رشته و دانشگاهی قدم نهادم،که استادش چنین گرانمایه مردی است .
درود بر شما استاد
حسام
شهریور ۱, ۱۳۹۱
سلام استاد خدا قوت!
خیلی چیزها هست که تو کتابا پیدا نمی شه!امیدوارم رفتار و منش حضرتعالی در انتقال آموخته هاتون به دیگران و زکات بی دریغ دانشتون برای همه(ما دانشجوها و اساتید محترم)الگو بشه.
براتون آرزوی موفقیت دارم(برای خودم هم آرزوی توفیق دوباره شرکت در کلاس هاتون!)
پورمیر
مرداد ۳۱, ۱۳۹۱
درود و خداقوت بر شما استاد گرانقدر
اجرکم عندالله
از کتاب حقوق تجارت بین الملل شما واقعا لذت بردم
بی صبرانه منتظر کتاب جدید شما هستم
با آرزوی صحت و سلامتی و طول عمر و توفیق روزافزون
منصور خاکپور
مرداد ۳۱, ۱۳۹۱
با سلام و عرض ابدو احترام، حقیر دوره کارشناسی ارشد افتخاری شاگردی استاد بزرگوار را داشته ام و همین قدر میتوانم بگویم که استاد انسان والا و نمونه و فوق العاده ارزشمندی هستند که زبان من قاصر هست از بیان توصیفات بیشتر. هنوز هم که هنوز هست ایام مبارک وقتی به استاد پیامک ارسال میکنم با کمال صبر و فروتنی و لطف و بزرگواری پاسخ میدهند و من بیشتر از قبل شیفته اخلاق زیبای استاد میشوم. از خداوند بزرگ سلامتی و توفیق روزافزون استاد را خواستارم.