یک روز پاییزی کلاسم تمام شده بود و داشتم با سرعت به سمت اتاقم می رفتم که احساس کردم که یکی از دانشجویان به سمتم می آید. کمی سرعت خود را کم کردم که اگر کسی با من کاری دارد بتواند صحبت کند. چند لحظه ای گذشت صدایی را شنیدم که می گفت: «حاج آقا!». فکرنمی کردم که با من باشد و راهم را ادامه دادم که دوباره همان صدا را شنیدم که این بار خیلی نزدیک شده بود: «حاج اقا! سلام! ببخشید!». متوجه شدم که منظور از حاج آقا «دکتر شیروی» است. کمی برایم تعجبی بود که در محیط دانشگاه کسی اینطوری من را صدا می کنه. آخه قبلا نمونه اش را نداشتم. دانشجویان معمولا به من می گویند «استاد»، «استاد شیروی»، «دکتر شیروی» «آقای دکتر شیروی»، «آقای دکتر» و بعضی ها هم که خیلی خودشانون را به من نزدیک می بیند فقط می گویند «دکتر». البته برخی هم که تازه از دبیرستان وارد دانشگاه شده و هنوز آداب دانشگاه را خود یاد نگرفته اند نیز می گویند «آقای شیروی». همه اینها قابل قبول است ولی تا حالا «حاج آقا» نداشتیم.
ایستادم و نگاهم را قدری به پست سر کردم ببینم چه کسی با من کار دارد. جوانی را دیدم که حالا کاملا به من نزدیک شده بود و هن هن کنان گفت: «حاج آقا! تو را به خدا ببخشید، مزاحم استراحتتون شدم، سوالی خدمتتان داشتم، اگر وقتش مناسب نیست بفرمایید زمانی دیگه خدمت برسم». نگاهی به قد و بالای او کردم، یادم نیامد که قبلا او را دیده باشم. قدری سنش از سایر دانشجویان زیادتر بود و بنظر می رسید که کارمند جایی باشد. ظاهری آراسته داشت و لحنش خیلی مؤدبانه بود. با لبحند گفتم: «بفرمایید». سوالش را مطرح کرد. بعد از این که سوالش را شنیدم به او گفتم: «منم از شما یک سوالی دارم». با قدری تعجب و نگرانی گفت: «بفرمایید، خواهش می کنم». گفتم: «من که توفیق زیارت خانه خدا را تا حالا نداشته ام و حالا چند سالی هم هست که ثبت نام کرده ام و فعلا حالا حالاها خبری از نوبت ما نیست. آشنا نداری سفارش کنی نوبت ما را زودتر بندازند؟» سوالم که تمام شد چهره اش بشاش شد و با تبسم گفت: «از اتقاق یکی از آشناهام توی حج و زیارت است و می توانم سفارشتون را بکنم». با لحنی دوستانه به ایشون گفتم: « ولی من با خانومم ثبت نام کرده ام، می توانی دو تامون را زودتر بفرستی حج؛ آخه خانومم هم هنوز «حاج خانم» نشده ست». هنوز متوجه نشده بود که هدفم از سوال چیه و بلافاصله گفت: «البته این ممکنه قدری مشکل باشد ولی سعیم را می کنم». فهمیدم که فرد ساده ای است و «حاج آقا» را نیز به علامت احترام بیان کرده و بحث را عوض کردم.
بعدا پیش خودم فکر کردم که من «استاد»م «دکتر» هم هستم؛ «آقا» نیز هستم، یکی از اینها را صدا می کرد که بهتر بود و مجبور نبود وصفی را نسبت بده که ندارم، آخه من که هنوز حج نرفتم که بشوم «حاج آقا». تازه از حقیقت چه طرفی بستم که از مجاز پیدا کنم که اطلاق «حاج آقا» بر من از باب مجاز باشد». هر جایی هم ادبیات خودش را دارد، در دانشگاه که نمی شد از هر لفظ و عبارت و لحنی استفاده کرد. در هر حال، احتمالا همین ترمی که دارد شروع می شه یکی می آید و صدا می زنه: آهای «کل عبدالحسین» که دوباره باید براش توضیح بدهم که به خدا هنوز توفیق زیارت کربلا را پیدا نکرده ام. ولی اگر به ام بگه «مش عبدالحسین» دیگر نمی تونم بگم که مشهد را زیارت نکرده ام.
اگر آن ترک شیرازی، به دست آرد دل ما را **** به خال هندویش بخشم، سمرقند و بخارا را
ز عشق ناتمام ما، جمال یار مستغنی است ****به آب و رنگ و خال و خط، چه حاجت روی زیبا را
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین، دعا گویم **** جواب تلخ میزیبد، لب لعل شکرخا را
نصیحت گوش کن جانا، که از جان دوستتر دارند **** جوانان سعادتمند، پند پیر دانا را
میرزایی
مهر ۱, ۱۳۹۴
سلام جناب دکتر، مطلب بسیار جالبی بود.
من یک مقدار سنم بالاست و به دلایل مختلف نتوانستم در دوران بعد از تحصیل دبیرستان به دانشگاه بروم .سال چهارم را هم که باید در سال ۶۲ تمام میکردم بنا به مشکلات خاصی نتوانستم. وقتی به سربازی رفتم و سال ۶۶ برگشتم با راهنمایی یکی از دوستان تشویق به خواندن درس شدم و بالاخره در سال ۶۷ دیپلم خودم را گرفتم و بعد به دانشگاه رفتم و رشته ریاضی محض خواندم و در سال ۸۱ بنا به نیازی که برای کسب امتیاز تاسیس شرکت داشتم در کنکور شرکت کردم و رشته برق را خواندم. حالا هم باز بنا به نیاز درونی ام در حال خواندن ارشد عمران هستم و چند ماه دیگه باید از پایان نامه ام دفاع کنم.
بعضا در دانشگاه که راه میروم دانشجو ها میگن سلام استاد. یا سلام دکتر. که من جواب سلام میدم و نیازی به توضیح نمی بینم.
یک روز وقتی از کلاس اومدم بیرون یه خانمی پشت درب کلاس منتظر استاد بود وقتی منو دید بهم گفت جناب دکتر من میخواستم پایان نامه ام را با شما بگیرم!!!
یه خرده شیطنت دوران جوانی در من زنده شد وازش پرسیدم پایان نامه اتون راجع به چیه؟ گفت راجع به ارزیابی لرزه ای دستگاه شمعکوب است.
خلاصه بعد از چند لحظه که استاد کلاس از درب خارج شد بهشون گفتم که استاد اصلی ایشان هستند و من هنوز به کسوت استادی نرسیده ام !!!
و هر دو خندیدیم . گاها” که ساعت کلاس تمام میشود و بیرون میاییم بعضی از دانشجویان که بیرون ایستاده اند فکر میکنند این کلاس ۲ تا استاد داره !!!
اینها را نوشتم که بگم هیچوقت برای استاد شدن دیر نیست ، همانطور که برای حاجی شدن دیر نیست.
مهم انسانیت و ارج گذاشتن به انسانهای دیگر است.
کاری که شما می کنید مصداق همین ارج گذاری می باشد. همیشه در زندگی موفق و موید باشید.
حاج آقا مهدی
شهریور ۳۰, ۱۳۹۴
صفای قلمت آقای دکتر…
صراحت لهجه ات را عشق است.
گمونم شاعر می شدی خیلی جواب می داد… آخه توی جواب کامنت ها از گروتسک خیلی نفع می بری…
طنز تلخ…بین خودمان باشد.
سید حسین ضیایی
دی ۲۹, ۱۳۹۳
قلمتون زیباست و هر روز یکی ازمطالبتون رو می خونم موفق و پیروز باشین
حسین
دی ۱۸, ۱۳۹۳
ممنون آقای دکتر لطف بزرگی در حق اینجانب نمودید.
حسین
دی ۱۳, ۱۳۹۳
با سلام خدمت استاد فرزانه
من از طریق مقالات و کتابهاتون با شما آشنا شدم و تعریف تون رو هم از دانشجویان شما شنیدم بنده دانشجوی دکتری آزاد حقوق خصوصی هستم میخوام پایان نامه ام رو تجارت بین الملل کار کنم میتونم از راهنمایی شما استفاده کنم. آیا امکان قبول زحمت استاد راهنمایی ام رو قبول میکنید.باتشکر
دکتر شیروی
دی ۱۶, ۱۳۹۳
سلام هرچند مشغله زیاد است ولی با ایمیل اینجانب تماس بگیرید.
میرزایی
آبان ۱۰, ۱۳۹۳
آقای دکتر راستی فراموش کردم شما چرا مقاله ها رو کتاب نمی کنید .واقعا حیفه .اون موقع ما مجبوریم اون ها رو پرینت کنیم که خیلی گران تمام میشه.ولی بی نهایت از شما باید تشکر کرد که مقاله ها رو گذاشتید روی سایت.خدابه شما سلامتی بده.
دکتر شیروی
آبان ۱۲, ۱۳۹۳
سلام، تصمیم دارم با تأییدات الهی و دعای خیر شما دانش و تجربه خود را در قالب کتابهای مفید به جامعه ارزانی دارم.
میرزایی
آبان ۱۰, ۱۳۹۳
آقای دکتر سلام.من تازه با کاراتون آشنا شدم.دانشجوی ارشد خصوصی هستم.خدا شکر که بعد از رفتن استادان بزرگی مثل دکتر شهیدی و کاتوزیان استادانی مثل شما هستند که آدم به اونها امیدوار باشه.خدا قوت
چشمه خاور
مرداد ۲۴, ۱۳۹۳
سلام بر استاد فرزانه انشاءالله توفیق زیارت خانه خدا و کربلا هم به زودی نصیبتان شود از علاقمندان به جنابعالی هستم بعضی از کتابهای شما را خوانده ام در حال دفاع از رساله دکتری در رشته حقوق بین الملل -تجارت بین الملل هستم .همواره سرافراز باشید
حمیده
آذر ۱۲, ۱۳۹۲
سلام استاد. ممنون که به سوالم پاسخ دادید. فکرنمیکردم به این زودی پاسخ بدهید. استاد در خصوص نوشتن مقاله راهنمایی بفرمایید چه کنم. من دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق خصوصی هستم به جای پایان نامه باید مقاله در نشریات خارجی چاپ کنیم. بفرمایید از کجا شروع کنم . صمیمانه از این که وقت گرانبهای خود رو در اختیار ما و پاسخ گویی به سوالات میگذارید تشکر میکنم. خیلی خوبید استاد
دکتر شیروی
آذر ۱۵, ۱۳۹۲
سلام کسی می تواند مقاله ای بنویسد که ابتدا ادبیات موجود در آن رشته را مطالعه کرده و متوجه کسری یا نقصی در بحثی شده که مستلزم کار بیشتر است. حتما باید این کار را با یک استاد دانشگاه انجام دهید. اگر انگلیسی بخواهید منتشر کنید مشکل زیادتر می شود زیرا اکثرا زبان نوشتاری حقوقی را مسلط نیستند که در حد یک مقاله قابل قبول ارائه کنند.
حمیده
آذر ۸, ۱۳۹۲
سلام وعرض ادب و احترام خدمت استاد ارجمند. من توفیق زیارت شما رو از نزدیک نداشتم ولی کتابهاتون رو مطالعه کردم بسیار شیوا و قابل فهم است برخلاف بعضی از متون که گنگ و نامفهومه. برای پرسیدن یک سوال دنبال شماره ی تماسی از شما بودم که به این سایت برخوردم . استاد برای چاپ مقاله در نشریات خارجی از دوستان راهنمایی خواستم آقای اسماعیلی رو معرفی کردند من نمیدونستم باید اعتماد کنم به ایشان یا نه ایشان مدعی هستند مقالات شما رو تدوین و چاپ نموده اند میخواهم بدانم صحت دارد یا نه؟ شما ایشان را تایید میفرمایید؟
دکتر شیروی
آذر ۱۱, ۱۳۹۲
سلام من چنین کسی را نمی شناسم و کسی تا حالا نبوده که تدوین و چاپ مقالات اینجانب را عهده دار باشد.
ميثم
مرداد ۲۱, ۱۳۹۲
]چه خوب بود اگه میگفتی بچه همایون شهر هستی ما که افتخار میکنیم به شما
دکتر شیروی
مرداد ۲۲, ۱۳۹۲
چه بگویم که به قول مولوی: «در سفر گر روم بینی یا ختن **** از دل تو کی رود حب الوطن» و با به قول مولوی: «همچنین حب الوطن باشد درست **** تو وطن بشناس ای خواجه نخست».
ساناز
مرداد ۵, ۱۳۹۲
سلام استادیه سوال دیگه داشتم درمورداینکه اگه بخوام جزء دانشجوهای بورسیه شده برای تحصیل تو بهترین دانشگاه های خارج ازکشورمثل کانادا یاامریکایاانگلستان باشم بایدچه شرایتی داشته باشم؟یعنی دانشجوای بورسیه شده ی سال های قبل چه شرایتی داشتن؟واینکه ایافقط تسلط کامل داشتن زبان انگلیسی کافی؟؟ باتشکر
دکتر شیروی
مرداد ۵, ۱۳۹۲
سلام، اول رشته ای که امکان اخذ fund در آن زیاد باشد مثل رشته های مهندسی. دوم نمرات خوب و روزمه سوم زبان جهارم تلاش جهت اخذ آن.
ساناز
مرداد ۵, ۱۳۹۲
سلام استادیه سوال دیگه داشتم ایاخانم هادر رشته ی حقوق تجارت بین الملل به اندازه ی اقایون میتونن بدون هیچ پارتی موفق باشن و درامد داشته باشن؟
دکتر شیروی
مرداد ۵, ۱۳۹۲
سلام، فرقی بین خانم و آقا وجود ندارد.
ثریا فاطمی
فروردین ۶, ۱۳۹۲
با سلام و احترام…
بعد از مدت ها مجددا توفیق عرض ارادت خدمت شما استاد فرزانه و ارجمند نصیب بنده شد و از این بابت خدا رو شاکرم…
جناب استاد، باور بفرمایید بنده و سایر دوستان(دانشجویان رشته حقوق ورودی ۸۵ پردیس قم)همیشه و در همه حال قدردان زحمات بی شائبه شما هستیم و خواهیم بود.
برای بهترین استادم، طول عمر با عزت رو از خدای متعال خواهانم…
سعید اسدی
اسفند ۶, ۱۳۹۱
سلام مش عبدالحسین خواستم دعاتون کنم گفتم چه دعایی کنمت بهتر از این که خدا پنجره باز اتاقت باشد
کیانی
بهمن ۲, ۱۳۹۱
سلام .به طوراتفاقی واردوبلاگتون شدم جالب بود(مش عبدالحسین)…..اخه نوشته بودید که احتمالا کسی پیدا خواهد شدو شما را با توجه به اینکه مشهد رفته ایداینطورصدا خواهد کرد…..(عذر میخواستم استاد فقط خواستم کمی شوخی کنم )
من لیسانس فیزیک دارم که درحال حاضر۱۵ ساله که دردبیرستان فیزیک تدریس میکنم .و ارشدروانشناسی دارم که ۴ سالی است در دانشگاه روانشناسی تدریس میکنم
ولی طبع بسیارعجیب و تنوع طلبی دارم الان در سن ۳۸ سالگی هنوز کلاس زبان میرم و برام خیلی دوست داشتنیه و همچنین علاقه زیادی به جهانگردی دارم .خیلی دلم میخوادتو این ۲زمینه دوباره برم دانشگاه و به عنوان یک دانشجو تحصیل کنم ولی امکان رفتن به ارشد برام تو این دو رشته نیست اخه هیچ پیش زمینه ای ندارم .از طرفی اگر برم لیسانس (از نظر خودم اشکالی نداره )ولی مطمئنا مورد مضحکه دیگران خواهم شد که با داشتن ۲ مدرک برم سر کلاس جهانگردی یا زبان انگلیسی به عنوان یک دانشجو و کنار بچه های ۱۸ ساله بشینم .میدونم تو کلاسهای ازاد میشه زبان خوند که دارم اینکارو میکنم ولی لذت دانشجو شدن دیگه چیزیه …
میدونم خیلی بی ربط ازتون سوال کردم ولی خب …. امکانش هست راهنماییم کنید زیادی بلاتکلیفم ….
یکدنیا ممنون
دکتر شیروی
بهمن ۴, ۱۳۹۱
بنظرم دیگر برای تنوع طلبی بس است. حالاا باید برای خودتان یک شخصیت ثابت و قابل اعتماد ایجاد کنید که دیگران بتوانند به آن تکیه کرده و از آن بهره مند شوند.
کیوان
دی ۲۳, ۱۳۹۱
سلام آقای دکتر،ارادتت مندم ،فکرنمی کردم جوابم روبدین واقعا این همه تعریف دوستان بحقه خدایش شمامصداق اون ضرب المثل هستین که درخت هرچه پربارتره،افتاده تره. کاش برخی استاید ازشمابرزگوران درکرامت،اخلاق،ارزش قائل شدن برای جوان هاو…تبعیت کنند.جناب استادسوالی داشتم درمرحله پذیرش دردانشگاهای مطرح دولتی آیافارغ التحصیل بودن از دانشگاهای آزاد خصوصاشهرهای کوچک تاثیری درپذیرش(مصاحبه)و … دارد؟آیا کسی که کلا یامقاطعی دردانشگاه آزاد تحصیل کرده باشد اصولا شناسی درهیئت علمی شدن دانشگاههای دولتی داردیاخیر؟خوشحال میشم جواب این حقیرروبفرمایین ممونم ازلطف شما
دکتر شیروی
دی ۲۴, ۱۳۹۱
سلام، پذیرش در دوره دکتری امکان دارد ولی باید بتوانید از سایر شرکت کنندگان برتری قابل ملاحظه ای نشان دهید. ۲- امکانش هست هر چند کم است به خصوص که فارغ التحصیلان دولتی نیز کم نیستند.
کیوان
دی ۱۵, ۱۳۹۱
سلام آقای دکترباشماازطریق مقاله های بینظرتون آشناشدم سوالی دارم که ذهنم رابدجورمشغول کرده تورو به خداجواب بدین خیلی نیازبه راهنمایی بزرگانی چون شمادارم.دانشجویی رشته حقوق بین الملل هستم درحت نوشتن پایان نامه بچه شهرستانم توی یکی ازهمون شهرستانها توی دانشگاهش دارم درس میخوام.آقای دکترآیامن باتوجه به اینکه توی دانشگاه خیلی خوبی درس نخوندم درآزمون دکتری خصوصا درمصاحبه توی دانشگاهی مثل تهران شناسی برای قبولی دارم یانه؟ توروبخدا حقیقت بگین وآیابنظرشماصلاحه دوباره کارشناسی ارشد امتحان بدم ودریک دانشگاه طراز اول قبول شم وبعدازآن فکر دکتری باشم ممنون میشم سوال این حقیر راپاسخ بدین
دکتر شیروی
دی ۱۵, ۱۳۹۱
سلام، اولا دوباره خواندن ارشد را توصیه نمی کنم. ثانیا نمی شود گفت که درس خواندن در شهرستان یک مانع برای ورود به مرحله دکتری است. به علاوه روز به روز نقش مصاحبه در پذیرش دکتری کاهش می یابد و بر اساس نمره قبولی افراد انتخاب می شوند.
سلام استاد
آذر ۱۹, ۱۳۹۱
سلام استاد
استاد بنده میخواستم از تجربه شما استفاده کنم و این سوال رو بپرسم که بنظر شما وقت گذاشتن و تحصیل در رشته ای مانند حقوق بشر در ایران کاربردی هست مثلا اشتغال در دانشگاه یا ارگان های دیگر و جای کار دارد برای تحقیق و تدریس چون به رشته حقوق خصوصی هم علاقه دارم اما به قول قدیمی ها انسان وقتی گرسنه بمونه علاقه که چه عرض کنم خیلی از مسائلو فراموش میکنه بنابراین میخواستم برای ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر رشته ای جدید اما نون آور رو انتخاب کنم.
ممنون استاد خوبم
دکتر شیروی
آذر ۲۱, ۱۳۹۱
سلام، چه جوابی بدهم!
فتانه
آذر ۱۵, ۱۳۹۱
سلام ودرود به استاد بزرگم-سعادتمندم که افتخار شاگردی بزرگی چون شما را داشتم .سال ۸۴ الی ۸۸ در پردیس دانشجوی شما بودم .جزوه خانواده تون رو داشتم واسه یکی از پرونده هام مرور میکردم که یادشما افتادم وبه این سایت رسیدم.امیدوارم زندگی تان درگیر آرامش وتکرار خوبی ها باشد.
تخصصي حقوق و فقه
آذر ۲, ۱۳۹۱
با درود خدمت استاد گرامی ضمن تشکر از مطلب زیباتون درباره حاج…-
سوالی داشتیم مبنی بر اینکه امکان فرستادن مقالاتتون به ایمیل ما هست تا اونو به نمایش بازدیدکننده ها بگذاریم ؟
با تشکر
دکتر شیروی
آذر ۳, ۱۳۹۱
درود بر شما، ممنون می شوم که اگر لینک مقالات را در وب سایت خود بگذارید که بتوانند از سایت اینجانب مقالات را دانلود کنند.
فرهاداحمدی
آبان ۱۲, ۱۳۹۱
سلام.من که نفهمیدم شما کی بودید اما پیداست که آدم فاضل وباسوادی هستید.امیدوارم همیشه پیروز باشید.
حمیدرضا
آبان ۹, ۱۳۹۱
دوست داریم استاد ………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..
حسين
مهر ۲۹, ۱۳۹۱
با سلام و ادب و اجترام خدمت استاد بزرگوار
بنده به تازگی کتاب جدید شما رو خریدم و بخشی رو مطالعه کردم و استفاده کردم ضمن تشکر از جنابعالی باید بگم قطعا منظور اونی که گفته جاج آقا در جهت نهایت احترامی که به شما داشته ولی یه خورده با این پست حالش رو گرفتید.
از زحمات شما در عرصه نشر تجربیات به زبان ساده سپاسگزارم.
ایدا سلطانی
شهریور ۱۲, ۱۳۹۱
با سلام
خدمت جناب اقای دکتر شیروی
مستمرا موفق و موید باشید.
حاج آقا احمد هادی نژاد کریمی
مرداد ۲۴, ۱۳۹۱
سلام استاد شما حاج آقا هستید چون بنده که امسال حج تمتع رفته بودم به نیابت از شما هم، اعمال انجام دادم. استاد خوب شد دفاع کردم و رفتم وگرنه حاج آقا نمی شدین!!
فرهاد
مرداد ۱۹, ۱۳۹۱
خوش به حال هر کی دانشجوی شما بوده….
نادر صخرایی
تیر ۳۰, ۱۳۹۱
سلام جناب استاد.بعد از چاپ کتاب تجارت بین الملل شما با افتخار به همه دوستام اطلاع دادم که کتاب استادم چاپ شده الان هم اینجا اعلام میکنم که واقعا افتخار میکنم شاگرد شما بودم وهیچ وقت انچه را از شما یادگرفتم فراموش نمیکنم.تلاش شما برای من همیشه ستودنی است.امیدوارم همیشه مثل انچه در کلاس ها میدیدیم شاد وسرحال باشید.
احد طاهری
خرداد ۶, ۱۳۹۱
سلام
خاطره ی جالبی بود همچون مطالب کلاسی شیرین و زیبا
که به قول شاعر
گر بسی خواندن میسر آیدت
بی شکی هر بار خوشتر آیدت
زین عروس خانگی در خدر ناز
جز به تدریجی نیفتد پرده باز
دوست
اردیبهشت ۲, ۱۳۹۱
دعا می کنم هرچه زودتر به این سفر معنوی بروید ویک خاطره از آنجا در وبلاگ خودتون قرار بدین
علی
اسفند ۲۵, ۱۳۹۰
حافظ شیرازی
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
صائب تبریزی
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
شهریار
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
استاد این مطلب منو یاد این اشعار انداخت.
جعفری
اسفند ۲۴, ۱۳۹۰
سلام آقای دکتر
جعفری هستم دانشجوی ارشد سال ۸۴ شما با آقایان اشعری و افضل و افتخاری و.. هم اکنون به صورت اتفاقی با این سایت آشنا شدم.
مدت هاست توفیق نداشتم شما را زیارت کنم و جرات هم نمی کردم با تماس تلفنی وقت شما را بگیرم. البته از تالیفات شما خصوصا کتاب حقوق تجارت بین الملل استفاده کردم.
خوشحالم که از این طریق می توانم سلامی عرض کنم. در طول این مدت از طریق دوستان مثل آقایان جاور و تقی خانی و حکیمی جویای احوال شما بودم.
توفیق نبود در مقطع دکتری نیز از شما کسب فیض کنم (فیوضات علمی و اخلاقی) و متاسفانه در دانشکده محل تحصیل ما علی رغم درخواست ما درسی با شما نداشتیم. هم اکنون در شرف دفاع از رساله هستم.
اینکه با وجود تمام مشغله های کاری و فکری این سایت را طراحی کرده اید و شاگردپروری را مهم می دانید برای بنده درس است. سلامتی شما و استمرار توفیقات الهی را برایتان آرزو می کنم. پیشاپیش سال جدید را نیز تبریک عرض می کنم.
ارادتمند
شاگرد سابق و فعلی شما
جعفری
نیما
اسفند ۲۴, ۱۳۹۰
سلام دکتر شیروی
راستش این داستان شما نیز سر کلاس یکی از اساتید ما نیز اتفاق افتاده بود ما یک همکلاسی داشتیم فکر می کنم مدتی زیادی در حوزه تحصیل کرده بود بعد هم خیلی حرف نمی زد تا یک روز ساعت آخر کلاس که همه دور استاد را داده بودند ایشون نام استادمان را با حاج آقا بطور مکرر صدا زد اول استاد با نگاه تعجب انگیزی نگاه کرد اما وقتی ایشون نزدیک شد حالت رفتارشون عادی کردند فکر می کنم چون ایشون عکس العملشان عادی کردند بودند از ظاهر آن دانشجو معلوم بود که خیلی محیط دانشگاهی نبوده حالا چگونه تمایل داشته رشته حقوق بین الملل ادامه دهد معلوم نبود
سعیده
اسفند ۱۲, ۱۳۹۰
زنده باشید.
کعبول
بهمن ۲۷, ۱۳۹۰
استاد مثل همیشه بی نظیرید. من دانشجوی هشتاد شبانه پردیس بودم و همیشه به خاطر الگو پذیری از شما قصد سفر به خارج را داشتم که نشد
کعبول
بهمن ۲۷, ۱۳۹۰
استاد
همیشه برایم بینظیر بودید. من دانشجوی شما در پردیس بودمو همیشه ذکر خیر شما را داشتیم.
همشهري
بهمن ۱۷, ۱۳۹۰
سلام خدمت استاد بااخلاق و محترم…استاد خیلی دلمون براتون تنگ شده،ایشالا هرجا هستید سلامت و شاد و موفق باشید،از ته دلم این آرزو رو برای شما و خانواده محترمتون دارم:)
آيه كاتبي
بهمن ۸, ۱۳۹۰
متفاوت هستید استاد …
hosein
دی ۱۵, ۱۳۹۰
با عرض سلام وادب خدمت استاد گرامی .خیلی جالب بود .
مسعود دورقی(دانشگاه آزاد اهواز)
دی ۸, ۱۳۹۰
سلام عرض میکنم استاد
واقعاً قشنگ بیان کردید…
خود ماجرا جالب بود،نقل شما هم جالب ترش کرد.
دوستان خوش بحال شما که دانشجوی این استاد عالی قدر هستید،ما که افتخارشو نداشتیم ، فقط تعریف شنیدیم،انشالله واسه ارشد سعی میکنیم هرطور شده بیایم سمتتون 🙂
حانیه
آذر ۲۵, ۱۳۹۰
سلام بر استاد ارجمند
متاسفانه در فرهنگ ما ایرانی ها لقب بسیار مهم است…حالا فرقی هم نمی کند که این القاب کجا استفاده می کنند…در دانشگاههای خارج کشور استاد دانشجو را به نام کوچک و دانشجو البته با اجازه استادش ان را با اسم کوچک صدا میکنند.
اراداتمند ومفتخر به شاگردی شما
آذر ۲۲, ۱۳۹۰
باسلام وعرض ارادت
درحاشیه نوشته زیبایتان ادامه شعر لسان الغیب را آوردم که می فرماید :
حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را
که وصف حال شماست .
اما استاد گرامی
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
و
آه اگر یک روز در کنج رباطی ناگهان
بیجمال دوستان و اقربا مهمان شویم
همرهان حج کرده باز آیند با طبل و علم
ما به زیر خاک ره با خاک ره یکسان شویم
اما بمناسبت این داستانی که مرقوم فرموده اید از
مولوی » مثنوی معنوی » دفتر دوم گذاشتم امیداوارم بپسندید
خانهای نو ساخت روزی نو مرید
پیر آمد خانهٔ او را بدید
گفت شیخ آن نو مرید خویش را
امتحان کرد آن نکو اندیش را
روزن از بهر چه کردی ای رفیق
گفت تا نور اندر آید زین طریق
گفت آن فرعست این باید نیاز
تا ازین ره بشنوی بانگ نماز
بایزید اندر سفر جستی بسی
تا بیابد خضر وقت خود کسی
دید پیری با قدی همچون هلال
دید در وی فر و گفتار رجال
دیده نابینا و دل چون آفتاب
همچو پیلی دیده هندستان به خواب
چشم بسته خفته بیند صد طرب
چون گشاید آن نبیند ای عجب
بس عجب در خواب روشن میشود
دل درون خواب روزن میشود
آنک بیدارست و بیند خواب خوش
عارفست او خاک او در دیدهکش
پیش او بنشست و میپرسید حال
یافتش درویش و هم صاحبعیال
گفت عزم تو کجا ای بایزید
رخت غربت را کجا خواهی کشید
گفت قصد کعبه دارم از پگه
گفت هین با خود چه داری زاد ره
گفت دارم از درم نقره دویست
نک ببسته سخت بر گوشهٔ ردیست
گفت طوفی کن بگردم هفت بار
وین نکوتر از طواف حج شمار
و آن درمها پیش من نه ای جواد
دان که حج کردی و حاصل شد مراد
عمره کردی عمر باقی یافتی
صاف گشتی بر صفا بشتافتی
حق آن حقی که جانت دیده است
که مرا بر بیت خود بگزیده است
کعبه هرچندی که خانهٔ بر اوست
خلقت من نیز خانهٔ سر اوست
تا بکرد آن خانه را در وی نرفت
واندرین خانه بجز آن حی نرفت
چون مرا دیدی خدا را دیدهای
گرد کعبهٔ صدق بر گردیدهای
خدمت من طاعت و حمد خداست
تا نپنداری که حق از من جداست
چشم نیکو باز کن در من نگر
تا ببینی نور حق اندر بشر
بایزید آن نکتهها را هوش داشت
همچو زرین حلقهاش در گوش داشت
آمد از وی بایزید اندر مزید
منتهی در منتها آخر رسید
خدا یار ونگهدارتان باشد
علی
آذر ۹, ۱۳۹۰
سلام
برای حاجی شدن که حتما نباید رفت مکه هرکسی هم که رفت حتما حاجی نیست (به هفت طوف و … که نیست به دل به نیت به عشق )
به خیلی ها میگن … ولی استعمال غلط ( نه حقیقت و نه مجاز )
طواف خانه دل کن که کعبه ی مخفی است ….
خیلی ها پیامبر را ندیدند ولی بهترین دوست پیامبر شناخته شدن و …
به نظر من شما خیلی وقت که رفتید مکه
شغل انبیاء را هم که اختیار کردید . بازم بگم که باورتون بشه استعمال لفظ حاجی در ما وضع له استفاده شده .
حمید میری
آذر ۲, ۱۳۹۰
سلام جناب آقای دکتر شیروی، استاد گرامی
مطلب جالبی بیان نمودید و امید است هر چه زودتر مشرف شوید.
ولی، استاد گرامی جدای از همه کمالات و ویژگی های ستایش شدنی شما، به روز کردن وب سایتتان آن هم با مشغله های پر شما کاریتان برایم بسیار جالب می نماید این در حالی است که خودم جز قراردادن پیام شادباش و تسلیت در وب سایت شخصی ام، وقت افزودن چیز دیگری بدان ندارم!
دوستدار همیشگی شما
سید حسین اعلم الهدی
آبان ۱۷, ۱۳۹۰
باعرض سلام وادب خدمت استاد بسیار بزرگوارم
آقای دکتر خیلیا دکترن ولی دکتر نیستن و خیلی کم داریم که دکترن ولی خیلی خیلی بالاتر از دکترن…
شما قطعا در دسته دومین ……………
نظیرتونو ندیدم ………
صمیمانه دوستتون دارم ……….
و خاضعانه از درگاه حضرت منان سلامتی وسعادت براتون آرزومندم
اسماعيل
آبان ۱۵, ۱۳۹۰
سلام استاد بنده سعادت شاگردبودن شما را نداشته و اینده هم پناه بر خدا .ارزوی سلامتی برای شما و خانواده محترمتان دارم انشاالله هر چه زودتر مشرف بشوید.
مریم جهانشاهی
مهر ۲۶, ۱۳۹۰
درود بر استاد گرامی جناب دکترشیروی!
هروقت به سایت شما سر میزنم از مطالب مفیدتان استفاده میکنم.والبته این بار واقعا از خواندن نوشته تان لذت بردم. امیدوارم همیشه سرزنده وشاداب باشید.
مهدی نظرنژاد دانشجوی ارادتمند شما
مهر ۱۸, ۱۳۹۰
باسلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز .مطلب بسیار جالبی بود.ان شالله به زودی زود به حج مشرف شود تا در صورتی که شخصی به جنابعالی حاج آقا گفت شما تعجب نکنید. دانشجوی جنابعالی بودن افتخار بزرگی است که نصیب ما شد.امیدوارم سلامت و موفق باشید
دانشجوی همیشگی استاد
مهر ۴, ۱۳۹۰
سلام. مطلب جالبی بود؛ هم طنزگونه و هم تأمل برانگیز. اما فارغ از آداب ندانی برخی اندک از دانشجویان که مایه تأسف است؛ خواندن این مطلب ذهن من را معطوف به یک سوال نمود.آقای دکتر شیروی، استاد تمام دانشگاه تهران با آن همه سابقه درخشان در تدریس و تحقیق و فعالیتهای اجرایی چرا نباید هنوز به حج مشرف شده باشند؟ در روزگاری که افراد با پاسخ به یک سوال پیامکی تلویزیونی برنده سفر به عتبات عالیات و حج می شوند در روزگاری که اقشار مختلفی همچون هنرمندان و فوتبالیستها سهمیه حج دریافت می کنند-که البته قصد زیر سوال بردن آنها را ندارم- چرا یک شخصیت علمی باید سالها در نوبت تشرف به حج باقی بماند؟ مگر در ایران چند تا دکتر شیروی داریم؟ خوب یادم هست وقتی با یکی از اساتید معروف خارجی در زمینه حقوق تجارت بین الملل مکاتبه داشتم او در پاسخ به من جواب داد که آیا شما دکتر شیروی استاد دانشگاه تهران را می شناسید؛ می توانید از دانش بی نظیر ایشان استفاده کنید. استادی که آوازه اش به انسوی مرزها هم رفته باید سالها در نوبت حج بماند؟؟ افسوس